همه دانند که سودازده دلشده را



همه دانند که سودازده دلشده را
چاره صبرست ولیکن چه کند قادر نیست

گفته بودم غم دل با تو بگویم چندی
به زبان چند بگویم که دلم حاضر نیست

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

‌‌#خواجوی_کرمانی خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیستتکیه گاهم...

بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشیدبالی بگشاییم و به سوی تو...

‌چو باد عزم سر کوی یار خواهم کردنفس به بوی خوشش مشکبار خواهم...

چه دعایی کنمت اول صبح ...خنده‌ات از ته دل روزگارت همه شادسفر...

شعر سعدی

در آن ساعت که خواهند این و آن مُردنخواهند از جهان بیش از کفن...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط