رمان شازده کوچولو

رمان شازده کوچولو

پارت ۸۹

دیانا: به گوشام شک داری

ارسلان: چی گفتم اگر شنیدی

دیانا: دیگه نه در اون حد فقط شنیدم چیزی زیره لب میگی

ارسلان:تک خنده ای کردم گفتم من به اون بچه شیره خوشک میدم ولی نمیزارم تو بهش شیر بدی

دیانا: عه ارسلان نمیشه که

ارسلان: پس هر وقت به اون شیر میدی باید به منم بدی

دیانا: رو دل نکنی آقایی

ارسلان: اصلا

دیانا: خنده ای کردم و شیشه شیر نفس و گذاشتم تو دهنش بچم انقدر سیر خوشک خورد بدنش مقاومت نداره

ارسلان: میخوای یه نی نی کوچولو بیاریم که بتونی بهش شیر بدی

دیانا: باز شیطون شدی ها سواستفاده نکن

ارسلان: نفسم یه آجی میخواد
دیدگاه ها (۵)

رمان شازده کوچولو پارت ۹۰ دیانا: نه یه داداش میاریم مگه ماما...

ان شازده کوچولو پارت ۹۱ دیانا: ببین با خودت چیکار کردی نگاه ...

مان شازده کوچولو پارت ۸۸ارسلان: عه عه دختره چشم سفید جلو من ...

رمان شازده کوچولو پارت ۸۷دیانا: تو بغل من بود و به هر دومون ...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط