تأثیر آوای قرآن در تحمل شکنجه
#تأثیر_آوای_قرآن_در_تحمل_شکنجه
#سیدمحمدجواد_تندگویان ، #وزیر_نفت_کابینه_شهید_رجایی بود. وی چهل روز بعد از معرفی به مجلس به عنوان #وزیر_نفت ، برای سومین بار عازم مأموریت به جنوب کشور ـ که مورد تجاوز اهریمنان بعثی قرار گرفته بود ـ شد. به ایشان گفتند: وضعیت خطرناک است! پاسخ داد: «من باید به آبادان بروم و از وضعیت کارکنان صنعت نفت و پالایشگاه اطلاع یابم. من نمی توانم در دفتر کارم بنشینم و آنها زیر بمباران شدید دشمن باشند.»
آن سید بزرگوار در 5 کیلومتری آبادان با کمین عراقیها مواجه شد و به #اسارت_بعثیها درآمد. دشمن 100 تن از ایرانیها را در گودالی جمع کرده، قصد تیربارانشان را داشت. #مهندس_تندگویان برای حفظ جان آنها جلو رفت و گفت: «من، وزیر نفت ایران هستم.»
عراقی ها چون احتمال دادند که افراد مهم دیگری هم در جمع اسرا باشند، از کشتن آنها صرف نظر کردند.
دشمن بعثی، #تندگویان را از آن جمع جدا کرد و از آن زمان #شکنجه های آن سید بزرگوار آغاز گردید.
#سید_آزادگان_مرحوم_ابوترابی درباره خاطرات ابتدای اسارتش می گوید: «در زندانِ وزارت دفاع عراق در سلول انفرادی بودم. یک روز صبح صداهای بلندی شنیدم، صدای #تلاوت_قرآن بود که یکی از زندانیان با صدای بلند آن را تلاوت می کرد. برای من عجیب بود. هنگام شب باز صدای قرآن شنیدم. این صداها فکر مرا به خود مشغول کرد. چند روزی ـ به هنگام صبح و شب ـ آن صدا را شنیدم. یک روز که مرا برای بازجویی می بردند، از فردی که در سلول مجاور بود، پرسیدم: این صدای قرآن چیست که هر روز صبح و شب می شنوم؟
گفت: این صدای #تندگویان_وزیر_نفت است. وقتی #شکنجه به اوج خود می رسد، به #آیات_قرآن پناه می برد و به ائمه علیهم السلام توسل می جوید و از آنها نیرو و روحیه می گیرد.»
محافظ شخصی صدام درباره تندگویان گفت: او یک تکه سنگ است؛ سنگ به تمام معنا. همیشه مشغول ورد خواندن است. آیه های قرآن را مرتبا زمزمه می کند. وعده ها و وعیدها و شکنجه های گوناگون در او اثر ندارد. از سقف آویزانش می کنیم، کابل می زنیم، اما او مقاومت می کند. تا حال استخوان چند جای بدنش شکسته، ولی سکوت او همه ما را دیوانه کرده است.
بالاخره این عارف وارسته را با سیم تلفن صحرایی شهید کردند. مأمور سفاک قتل وی با خشونتی فوق تصور سیم را به گردن او انداخته و به سختی کشیده بود؛ به حدی که بر اثر فشار زیاد، دو سه دنده از کمر ایشان شکسته شده بود.
منبع : #نشریه_مبلغان ، اسفند 1385، شماره 88
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#اسرای_شهید_دفاع_مقدس #دشمن_بعثی #دفاع_مقدس #شهادت_با_سیم_تلفن_صحرایی #شهید #شف33
#سیدمحمدجواد_تندگویان ، #وزیر_نفت_کابینه_شهید_رجایی بود. وی چهل روز بعد از معرفی به مجلس به عنوان #وزیر_نفت ، برای سومین بار عازم مأموریت به جنوب کشور ـ که مورد تجاوز اهریمنان بعثی قرار گرفته بود ـ شد. به ایشان گفتند: وضعیت خطرناک است! پاسخ داد: «من باید به آبادان بروم و از وضعیت کارکنان صنعت نفت و پالایشگاه اطلاع یابم. من نمی توانم در دفتر کارم بنشینم و آنها زیر بمباران شدید دشمن باشند.»
آن سید بزرگوار در 5 کیلومتری آبادان با کمین عراقیها مواجه شد و به #اسارت_بعثیها درآمد. دشمن 100 تن از ایرانیها را در گودالی جمع کرده، قصد تیربارانشان را داشت. #مهندس_تندگویان برای حفظ جان آنها جلو رفت و گفت: «من، وزیر نفت ایران هستم.»
عراقی ها چون احتمال دادند که افراد مهم دیگری هم در جمع اسرا باشند، از کشتن آنها صرف نظر کردند.
دشمن بعثی، #تندگویان را از آن جمع جدا کرد و از آن زمان #شکنجه های آن سید بزرگوار آغاز گردید.
#سید_آزادگان_مرحوم_ابوترابی درباره خاطرات ابتدای اسارتش می گوید: «در زندانِ وزارت دفاع عراق در سلول انفرادی بودم. یک روز صبح صداهای بلندی شنیدم، صدای #تلاوت_قرآن بود که یکی از زندانیان با صدای بلند آن را تلاوت می کرد. برای من عجیب بود. هنگام شب باز صدای قرآن شنیدم. این صداها فکر مرا به خود مشغول کرد. چند روزی ـ به هنگام صبح و شب ـ آن صدا را شنیدم. یک روز که مرا برای بازجویی می بردند، از فردی که در سلول مجاور بود، پرسیدم: این صدای قرآن چیست که هر روز صبح و شب می شنوم؟
گفت: این صدای #تندگویان_وزیر_نفت است. وقتی #شکنجه به اوج خود می رسد، به #آیات_قرآن پناه می برد و به ائمه علیهم السلام توسل می جوید و از آنها نیرو و روحیه می گیرد.»
محافظ شخصی صدام درباره تندگویان گفت: او یک تکه سنگ است؛ سنگ به تمام معنا. همیشه مشغول ورد خواندن است. آیه های قرآن را مرتبا زمزمه می کند. وعده ها و وعیدها و شکنجه های گوناگون در او اثر ندارد. از سقف آویزانش می کنیم، کابل می زنیم، اما او مقاومت می کند. تا حال استخوان چند جای بدنش شکسته، ولی سکوت او همه ما را دیوانه کرده است.
بالاخره این عارف وارسته را با سیم تلفن صحرایی شهید کردند. مأمور سفاک قتل وی با خشونتی فوق تصور سیم را به گردن او انداخته و به سختی کشیده بود؛ به حدی که بر اثر فشار زیاد، دو سه دنده از کمر ایشان شکسته شده بود.
منبع : #نشریه_مبلغان ، اسفند 1385، شماره 88
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#اسرای_شهید_دفاع_مقدس #دشمن_بعثی #دفاع_مقدس #شهادت_با_سیم_تلفن_صحرایی #شهید #شف33
۲.۵k
۰۵ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.