انداختمش تو قوطی دربستهچجوری میتونستم ازش خلاص شم

انداختمش تو قوطیِ دربسته،چجوری میتونستم ازش خلاص شم..
بغض نشست تو گلوم،چجوری میتونستم؟
دیدم داره داد میزنه..
+داد نزن لعنتی،بسه
تبدیل شد بِ جیغ،
دیگِ تحملم تموم شد،رویِ سگمو بالا اورد،
+خفه‌شوتوبایدنابود شی!تا نابودم نکردی،هرچند الانم نابودم..
خواستم پرتش کنم لایِ خرتُ پرتا
دیدم دیگِ داد نمیزنه اونم بغض کرد،جفتمون بغض کردیم..
اِدامه داد لنتی نکن من احساستم،..
بغضِش ترکید..
_آدم مگِ احساسشم نابود میکنه؟
ولی من هنوز داشتم نگاهش میکردم،
گذاشتم ادامه بده..
_حدقلِش تو نکُش احساسیو کِ ساده ازش گذرد شدُ..
بغلش کردم..
احساسمو،
بهش قول دادم نگهش دارم لابِ لای قلبم
بهش قول دادم جاش امنِ امن باشه
لا پرِ قو
چجوری میگذشتمُ رد میشدم
از احساسم؟!
از
ح
س
م
؟


mohy



پ‌ن:خب‌خب اون گیاهی کِ مشاهده نماییدینو،وِی نه از گلفروشی گرفته نه کسی داده بهش،نه نعناست(اخه تو نگاه اول انگار نعناعه)وقتی رفته بود تو آغوش طبیعت کند اوردش(به سختی)حتی اسمشم نمیدونه درین حد
گذاشت اگِ نمرد یه گلدون خوشمل براش بگیره🥺
انقد اتاقمو پر کردم، از برگ وگلِ خشکُ سنگُ،هرچی کِ قدمت یسریاش تا سه چهار سال پیشم میره
میترسم همین روزا مادر گرام بگه تو خودت زیادی‌ای اینا چین انبار کردی😐
دیدگاه ها (۱۵)

••صدایِ منو میشنوید از سوتُ کور ترین نقطه یه غمکده خاکستری، ...

ازتومشتی‌یادمانده،دریادِ مخروبه‌هایِ قلبم،جَوانه‌هایِ خاطرات...

صدامو بردم بالا با یه بغضی که تهش دلخوری موج میزد + تو هیچوق...

#بخونید|نمیدانم چگونه میگذرند ثانیه‌هایم با اندوهُ غم؟یا با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط