پارت اخر:)
پارت اخر:)
پایان فلش بک
با برگ هایی ریخته رفتم سمت خونه
خاستم در بزنم که در باز بود
سگ رو توی خونه ول کردم
درو بستم هیچی عوض نشده اینجا
پالتومو در اوردم انداختم رو زمین تو حال رفتم که دیدم کل خونه تزیین کردس
رفتم نزدیک ی کاغذ بود نوشته بود
خانوم گونگ یجی ایا منو به همسریت قبول میکنی
که یهو یکی برگشتم تهیونگ زانو زده بود
_با من ازدواج میکنی
یجی از تعجب سکوت کرده بود
_خوشگله...باتوماااا برای تغییر کردن گونگ به کیم اماده ای با من ازدواج میکنی(لبخند)
+ا..اره تهیونگ بلند شد یجی رو بغل کرد که صدای جیغ دست بلند شد
دیدم کای جین هیونجین
جیمین جین جونگکوک شوگا جیهوپ نامجون
+باورم نمیشه شماها پریدم بغلشون بچهههه هااا دلم براتون تنگ شده بود
اعضا:ماهمممم
یونگی:میگم یجی میخای تهیونگو ول کنیم بریم پارتی(خنده)
_یاااا یجی خیر سرم دارم ازت خاستگاری میکنمااااا
همه خندیدن یجی رفت سمت تهیونگ
کای:بزارید من بگم تورو خدا عقده این تو دلم مونده
_هیونگ نرین تو لحظه زیبامون
کای:خفههههه زیبایی صورت منه بزا من بگم
جین: ببینم کسی از زیبایی حرفی زد?!
همه خندیدن
+باشه همه تون زیبایی خفتهاین(خنده)
_کای زر بزن بگو
*عروس خانوم ایا بنده وکیلم که یا کیم تهیونگ ازدواج کنی
+با اینک اشتباه گفتی ولی اره باش ازدواج میکنم
*اکنون شمارو زن شوهر اعلام میکنم
همه دست زدن خندیدن
تهیونگ حلقه رو انداخ رو دستم
جونگکوک:شما میتوانیدمیتوانید هم رو ببوسید
کای:منننن میخاستمممم بگمممم...ولی اره ببوسید😂
تهیونگ یجی رو بوسید همه جیغ دست میزدن
جین:حالمون بهم خورد
همه خندیدن
همه نشستیم که چشمم به ی زن خورد
+م..مامان
پریدم بغلش
*دختر عزیزم چقد بزرگ خوشگل شدی(لبخند)
+دلم برات تنگ شده بود(بغض)
*منم همینطور عزیزم دیگه تموم شد همیشه پیشت میمونم....مبارک باشه خوشگل من
+مرسی(خنده گریه باهم😔😂)
تهیونگ اومد
مامانمم بهم چشمکی زد رفت پیش بقیه
منو تهیونگ تنها موندیم
_از سوپرایزم خوشت اومد همسر عزیزم(لبخند)
+(خنده) ته...بهترین روز عمرم بود ممنونم(لبخند)
_ خیلی دوست دارم:)
+منم:)
تهیونگ بوسه ای رو لبم گذاشت
که نامجون صدامون کرد بیاییم پیش بقیه
باهم تا صبح حرف زدیمو خندیدم:)
همیشه..همیشه آرزو داشتم ی خانواده داشته باشم و الان آرزوم براورده شد من ی خانواده بزرگ دارم که همیشه کنارم بودن:)
پایان
پایان فلش بک
با برگ هایی ریخته رفتم سمت خونه
خاستم در بزنم که در باز بود
سگ رو توی خونه ول کردم
درو بستم هیچی عوض نشده اینجا
پالتومو در اوردم انداختم رو زمین تو حال رفتم که دیدم کل خونه تزیین کردس
رفتم نزدیک ی کاغذ بود نوشته بود
خانوم گونگ یجی ایا منو به همسریت قبول میکنی
که یهو یکی برگشتم تهیونگ زانو زده بود
_با من ازدواج میکنی
یجی از تعجب سکوت کرده بود
_خوشگله...باتوماااا برای تغییر کردن گونگ به کیم اماده ای با من ازدواج میکنی(لبخند)
+ا..اره تهیونگ بلند شد یجی رو بغل کرد که صدای جیغ دست بلند شد
دیدم کای جین هیونجین
جیمین جین جونگکوک شوگا جیهوپ نامجون
+باورم نمیشه شماها پریدم بغلشون بچهههه هااا دلم براتون تنگ شده بود
اعضا:ماهمممم
یونگی:میگم یجی میخای تهیونگو ول کنیم بریم پارتی(خنده)
_یاااا یجی خیر سرم دارم ازت خاستگاری میکنمااااا
همه خندیدن یجی رفت سمت تهیونگ
کای:بزارید من بگم تورو خدا عقده این تو دلم مونده
_هیونگ نرین تو لحظه زیبامون
کای:خفههههه زیبایی صورت منه بزا من بگم
جین: ببینم کسی از زیبایی حرفی زد?!
همه خندیدن
+باشه همه تون زیبایی خفتهاین(خنده)
_کای زر بزن بگو
*عروس خانوم ایا بنده وکیلم که یا کیم تهیونگ ازدواج کنی
+با اینک اشتباه گفتی ولی اره باش ازدواج میکنم
*اکنون شمارو زن شوهر اعلام میکنم
همه دست زدن خندیدن
تهیونگ حلقه رو انداخ رو دستم
جونگکوک:شما میتوانیدمیتوانید هم رو ببوسید
کای:منننن میخاستمممم بگمممم...ولی اره ببوسید😂
تهیونگ یجی رو بوسید همه جیغ دست میزدن
جین:حالمون بهم خورد
همه خندیدن
همه نشستیم که چشمم به ی زن خورد
+م..مامان
پریدم بغلش
*دختر عزیزم چقد بزرگ خوشگل شدی(لبخند)
+دلم برات تنگ شده بود(بغض)
*منم همینطور عزیزم دیگه تموم شد همیشه پیشت میمونم....مبارک باشه خوشگل من
+مرسی(خنده گریه باهم😔😂)
تهیونگ اومد
مامانمم بهم چشمکی زد رفت پیش بقیه
منو تهیونگ تنها موندیم
_از سوپرایزم خوشت اومد همسر عزیزم(لبخند)
+(خنده) ته...بهترین روز عمرم بود ممنونم(لبخند)
_ خیلی دوست دارم:)
+منم:)
تهیونگ بوسه ای رو لبم گذاشت
که نامجون صدامون کرد بیاییم پیش بقیه
باهم تا صبح حرف زدیمو خندیدم:)
همیشه..همیشه آرزو داشتم ی خانواده داشته باشم و الان آرزوم براورده شد من ی خانواده بزرگ دارم که همیشه کنارم بودن:)
پایان
۴.۴k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.