قرار نبود این شکلی بشه
قرار نبود این شکلی بشه
( درخواستی)
Part 3
رسیدیم به سر خیابون از خواهرم خدافظی کردم و به سمت خونه رفتم که بادیگارد ها جلوم رو گرفتن
بادیگارد : ببخشید کاری داشتین
ا/ت : برای استخدام آمدم
بادیگارد : اگر میشه وایسین من هماهنگی های لازم رو انجام بدم
.
.
بادیگارد : بفرمایید تو
رفتم تو حیاط قشنگی داشت ولی زیادی. ساده بود و گل های زیادی نداشت
بادیگاردای دیگه در رو. برام باز کردن و رفتم تو که یه خدمتکار دم در بود
خدمتکار : سلام خسته نباشید
ا/ت : سلام ببخشید با آقای ...... ام ......
وای نه اسمش یادم رفت ا/ت چرا اول کاری خنگ بازی در میاریییییی
خدمتکار : جئون جونگ کوک ؟
ا/ت : بله بله جئون جونگ کوک کار داشتم
خدمتکار : دنبالم بیاین
رسیدیم به یه در انتظار داشتم یه در خیلیییی بزرگ و خاص باشه ولی نه به در عادی بود که تنها تفاوتی که با در های دیگه داشت این بود که بر خلاف همه در ها که سفید بودن این یکی سیاه بود خدمتکار در زد که بعد صدای مردونه ای گفت : بیا تو
منم آروم در رو باز کردم و رفتم داخل
ا/ت : سلام ....... ب ب برای کار آمدم
جونگ کوک : کار ؟
ا/ت : بله ...
جونگ کوک : می خوای چیکار کنی ؟
هیچی به ذهنم نمی رسید که گفتم
ا/ت : خدم.خدمتکاری !
جونگ کوک : خدمتکاری ؟
ا/ت : بله
جونگ کوک آروم آروم آمد طرفم و من یه قدم رفتم عقب که آمد نزدیکم و سرش رو خم کرد تا هم قدم بشه و به چشمام نگاه کرد
جونگ کوک : خانوم لی آ/ت ..... یکی از بزرگ ترین جاسوس های پایگاه پلیس مرکز شهر سئول ...... که بهش یه ماموریت دادن و گفتن بیاد اینجا و از اسناد من عکس بگیره آمده اینجا و بهم میگه که می خواد خدمتکاری بشه ....
با هر جمله ای که می گفت مو به تنم سیخ می شد اون اینا رو از کجا می دونه چطوری آنقدر دقیق میگه .....!
ا/ت : ت ت تت تو وار کجا می دونی !؟
جونگ کوک : نه نه نه از بهترین جاسوس سئول انتظار بیشتری داشتم .....
ا/ت : حالا می خوای چیکار کنی ؟
جونگ کوک : می خوام بهت کار بدم .... البته کاری که خودم انتخاب می کنم
حمایت .....🥺🖤
( درخواستی)
Part 3
رسیدیم به سر خیابون از خواهرم خدافظی کردم و به سمت خونه رفتم که بادیگارد ها جلوم رو گرفتن
بادیگارد : ببخشید کاری داشتین
ا/ت : برای استخدام آمدم
بادیگارد : اگر میشه وایسین من هماهنگی های لازم رو انجام بدم
.
.
بادیگارد : بفرمایید تو
رفتم تو حیاط قشنگی داشت ولی زیادی. ساده بود و گل های زیادی نداشت
بادیگاردای دیگه در رو. برام باز کردن و رفتم تو که یه خدمتکار دم در بود
خدمتکار : سلام خسته نباشید
ا/ت : سلام ببخشید با آقای ...... ام ......
وای نه اسمش یادم رفت ا/ت چرا اول کاری خنگ بازی در میاریییییی
خدمتکار : جئون جونگ کوک ؟
ا/ت : بله بله جئون جونگ کوک کار داشتم
خدمتکار : دنبالم بیاین
رسیدیم به یه در انتظار داشتم یه در خیلیییی بزرگ و خاص باشه ولی نه به در عادی بود که تنها تفاوتی که با در های دیگه داشت این بود که بر خلاف همه در ها که سفید بودن این یکی سیاه بود خدمتکار در زد که بعد صدای مردونه ای گفت : بیا تو
منم آروم در رو باز کردم و رفتم داخل
ا/ت : سلام ....... ب ب برای کار آمدم
جونگ کوک : کار ؟
ا/ت : بله ...
جونگ کوک : می خوای چیکار کنی ؟
هیچی به ذهنم نمی رسید که گفتم
ا/ت : خدم.خدمتکاری !
جونگ کوک : خدمتکاری ؟
ا/ت : بله
جونگ کوک آروم آروم آمد طرفم و من یه قدم رفتم عقب که آمد نزدیکم و سرش رو خم کرد تا هم قدم بشه و به چشمام نگاه کرد
جونگ کوک : خانوم لی آ/ت ..... یکی از بزرگ ترین جاسوس های پایگاه پلیس مرکز شهر سئول ...... که بهش یه ماموریت دادن و گفتن بیاد اینجا و از اسناد من عکس بگیره آمده اینجا و بهم میگه که می خواد خدمتکاری بشه ....
با هر جمله ای که می گفت مو به تنم سیخ می شد اون اینا رو از کجا می دونه چطوری آنقدر دقیق میگه .....!
ا/ت : ت ت تت تو وار کجا می دونی !؟
جونگ کوک : نه نه نه از بهترین جاسوس سئول انتظار بیشتری داشتم .....
ا/ت : حالا می خوای چیکار کنی ؟
جونگ کوک : می خوام بهت کار بدم .... البته کاری که خودم انتخاب می کنم
حمایت .....🥺🖤
۱۷.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.