قرار نبود این شکلی بشه ........

قرار نبود این شکلی بشه ........
( درخواستی )

내 문제는 해결되어야 했는데, 사랑이라는 새로운 문제에 갇혔어요


Part 1

لیوانمو پر کردم
ا/ت : خب چی کارم داشتید ؟
جونگهو : گفته بودی به پول نیاز داری دیگه درسته ؟
ا/ت : بله خیلی زیاد .......
جونگ هو : خب برات یه کاری پیدا کردم ، خیلی کار سختیه ولی تو از پیش بر میای
ا/ت : چه کاری ؟
جونگ هو : ما یه مافیا اسلحه پیدا کردیم که داره به صورت غیر قانونی جنس وارد می کنه ولی برای حرفمون مدرکی نداریم می خوان تو رو بفرستیم که اونجا بری کار کنی و یک سری مدارک رو پیدا بکنی
که بتونه حرفامون رو اسپات کنه
ا/ت : یعنی میگی من مثال برم خدمتکارش بشم بعد برم اطلاعات لپ تابم رو ببینم و که چیاش به دردت می خوره و برات بیارم ؟
جونگهو : دقیقا !
ا/ت :پولش چقدر هست ؟
جونگهو : در حدی هست که بتونی خرج درمان های خواهر مریضت رو با یه خونه نو و یه زندگی خوب رو بدی
ا/ت : از کی باید شروع کنم
جونگهو : از فردا ساعت ۵ میای اینجا که من بهت مشخصات دقیق مکانی که باید بری رو بگم و تا یه جایی برسونیمت و بعدش دیگه خودت بری که شک نکنن چون باید نقش یه دختر فقیر رو بازی کنی
ا/ت : این که کاری ندارد فقط باید خودم باشم ......فعلا

منو خواهرم از بچگی توی یتیم خونه بزرگ شدیم یک روز یکی ما رو به سرپرستی قبول کرد ولی ما از دستش قرار کردیم و الان با هم دیگه توی یه خونه عجیب و غریب زندگی می کنیم که خیلی هم قدیمیه ما خیلی فقیریم من هر روزکار می کنم ولی به زور خودم و خواهرم رو سیر می کنم همین طور زندگی برامون سخت بود که فهمیدم خواهرم مشکل قلبی داره و باید عمل بشه و تا الان من نتونستم
پول عملش رو جور کنم ولی با پیشنهادی که جونگ هو داد دیگه الان می تونیم یک ذره خوب زندگی کنیم .......


حمایت .........🥺🖤

بچه ها این یه چند پارتی درخواستی بود گفتم تا دارم همکلاسی غیرتی من رو می نویسم اینم بزارم 🙂