پارت21
#پارت21
7برادر ناتنی
که یادش افتاد داشت فارسی حرف میزد
ا.ت :ععع بخشید و اینبار به کره ای حرف زد
ا.ت : خوب مامان توی ماشین درباره چیزی در حال بحث بودیم ولی گفتی توی خونه حرف میزنیم خب بفرما
مامان ا.ت : خوب دخترم نمیدونمیدونم چقدر اینجا میمونی ولی میخوام بهت بگم برادرات مافیان
ا.ت :با شوک به مامان نگا کردم
مامام فک کرد ترسیدم
مامان : نترس اونا کاری باهات ندارن ولی اگه اذیتت کردن به من بگو
که یهو ا.ت صورتش قرمز شد ولی مامانش خبر نداشت پشت این چهره قرمز شده که مامانش فکر میکرد که از ترس قرمز شده یه صورت خوشحال بود
که ا.ت بدو رفت اتاق جیهوپ و شوگا که دیدن دارن نون بیار کباب ببر بازی میکنن
ا.ت :شما مافیایین؟
شوگا :چیزه ... چیز ببین بهت تو ....
که یهو ا.ت پرید سمتش و بغلشون کرد اول بهت زده به ا.ت خیره شدن ولی بعدش اونا هم بغلش کردن
بعد از چند دقیقه که ا.ت اعضا رو دور خودش جمع کرده بود ازشون پرسید
ا.ت :.....
پایان پارت
🌈اد بورام🌈
7برادر ناتنی
که یادش افتاد داشت فارسی حرف میزد
ا.ت :ععع بخشید و اینبار به کره ای حرف زد
ا.ت : خوب مامان توی ماشین درباره چیزی در حال بحث بودیم ولی گفتی توی خونه حرف میزنیم خب بفرما
مامان ا.ت : خوب دخترم نمیدونمیدونم چقدر اینجا میمونی ولی میخوام بهت بگم برادرات مافیان
ا.ت :با شوک به مامان نگا کردم
مامام فک کرد ترسیدم
مامان : نترس اونا کاری باهات ندارن ولی اگه اذیتت کردن به من بگو
که یهو ا.ت صورتش قرمز شد ولی مامانش خبر نداشت پشت این چهره قرمز شده که مامانش فکر میکرد که از ترس قرمز شده یه صورت خوشحال بود
که ا.ت بدو رفت اتاق جیهوپ و شوگا که دیدن دارن نون بیار کباب ببر بازی میکنن
ا.ت :شما مافیایین؟
شوگا :چیزه ... چیز ببین بهت تو ....
که یهو ا.ت پرید سمتش و بغلشون کرد اول بهت زده به ا.ت خیره شدن ولی بعدش اونا هم بغلش کردن
بعد از چند دقیقه که ا.ت اعضا رو دور خودش جمع کرده بود ازشون پرسید
ا.ت :.....
پایان پارت
🌈اد بورام🌈
۵.۸k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.