مسافر بی بدرقه من اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم

مسافر بی بدرقه من اینقدر بی صدا رفتی که از وداع جا ماندم ، باز به غیرت چشمانم که آبی پشت سرت ریختند
دیدگاه ها (۲)

زکات ِ دوست داشتن تو …دلتنگی ِ من است !من خون بهای عشقت را ،...

سرتون که شلوغ میشه یادتون نره کیا تو تنهاییاتون پیشتون بودن ...

من که رسوای دل هستم کی زغم پروا کنممی روم عشق و وفا را بعد ا...

p1ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود خیلی ...

اگه بهشون سیلی بزنی✨دازای☆یه خودکشی نا موفق دیگه داشت .از دس...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط