پارت ۱۸

پارت ۱۸_
یهو حس کردم حرکت ون متوقف شدو صدای افتادن ماشینش توی دره رو شنیدم
_ تهیووونگگگگ؟؟؟
تهیونگ خوبیییی؟؟؟
بعداز چند ثانیه ون دوباره شروع به حرکت کرد ولی در صندوق باز شده بود ، سعی کردم خودمو بکشم بیرون که یهو از دره پرت شدم پایین
صدای باد توی گوشام میپیچید
الانا بود که بیوفتم ته دره .....
که یهو چشامو باز کردمو دیدم دور و برم سیاهی مطلقه ! و جلوم یه دریچه‌ی نورانیه
سعی کردم برم سمتش، هرچقدر که سعی میکردم حرکت کنم سیاهی دورم ازبین نمیرفت و به نور نمیرسیدم
مثل یه تونل بی انتها بود
ساعتها سرگردون بودم.....
شروع کردم به داد زدن
_کسیییی صداااااااای منوووووو میییشنوههههههه؟؟؟
هیچکس جواب نمیداد ، گوشم شروع کرد به سوت کشیدن ، صدا های مبهم میشنیدم که انگار داشتن اسممو صدا میکردن
شبیه .....
شبیه .....
شبیه صدای تهیونگ بود !
+سه‌مییی ! سه می نههههه
_تهیوووونگگگگ من اینجاااممم صدامو میشنوییی؟؟
به سمت نور دوییدم ؛ بعداز چند دقیقه دویدن بهش رسیدمو....

خبب دوستان عزییز حمایت فراموش نشهه مرسیی♡
شرطمون : ۴۰ تا کامنت
۲۰ تا لایک ♡
#فیک
#فیک_مافیایی
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس