جرعهایازتو

╭────────╮
‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌
╰────────╯
جـرعــه‌ای‌از‌تــو⁹
صدای باز شدن در توی کل عمارت پیچید.
همه جا تاریک بود و با نور شمع فقط می‌تونستیم جلومون رو ببینیم.
دستمو گرفت و گفت:مواظب باش.
یه قفسه بزرگ پر از کتاب های قدیمی خاک خورده.
یورا شمع رو داد به من و یکی از کتاب ها رو برداشت.
خاک روش رو فوت کرد و گفت:فکر کنم همین باشه
بازش کرد و گفتم:این کتاب طلسم هاست،مامانم می‌گفت با یه طلسم قدیمی میشه موقتاً شبیه خوناشاما بشی
سرمو تکون دادم و گفتم:خوناشام؟،من نمی‌خوام..
حرفمو قطع کرد و گفت:فقط بعضی از خصوصیاتت شبیه خوناشاما میشه
شروع کرد به ورق زدن کتاب.
یهو دست از ورق زدن برداشت و گفت:پیداش کردم
توی کتاب عکس یه انسان بود که یه نقاب خوناشامی جلوی صورتش گرفته بود.
_اینجا نوشته این طلسم باعث میشه به راحتی بتونی کنار خوناشام ها زندگی کنی و اگه نور خورشید بهت بخوره این طلسم باطل میشه و دوباره به حالت قبلی برمی‌گردی
بعد لحظه ای سکوت گفت:چند قطره خون انسانی که قراره خوناشام بشه روی برگه طلسم ریخته میشه و بعد باید برگه آتیش زده بشه
چند قدم رفتم عقب و گفتم:نه،لازم نیست همچین کاری کنیم،من نمیـ..
دستمو گرفت و گفت:بهم اعتماد کن
شمع های روی میز رو روشن کرد،روی صندلی نشست و نفس عمیقی کشید.
برگه طلسم رو گذاشت روی میز و گفت:آماده ای؟
سرمو به معنی نه تکون دادم و گفتم:میشه بیخیال شیم؟
یه نگاه به سوزنی که توی دستاش بود کرد و گفت:نه
انگشت اشارمو توی دستاش گرفت و یهو سوزنو فرو کرد.
چشمامو محکم بستم و اون‌یکی دستمو مشت کردم.
چشمامو آروم باز کردم.
قطره های خون برگه طلسم رو رنگین کرده بودن.
یورا برگه رو گرفت روی شمع و برگه شروع کرد به سوختن.
لحظه ای بعد چیزی جز خاکستر از برگه باقی نمونده بود...

#فیک#رمان#جیمین#بی_تی_اس#جرعه_ای_ازتو#وی#تهیونگ#جونگکوک#شوگا#نامجون#جی_هوپ#جین#سناریو
دیدگاه ها (۰)

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط