فیک کوک(زندگی شخصی من)پارت ۳۴
فیک کوک(زندگی شخصی من)پارت ۳۴
جیمین_وااای...شما ندیدین؟تو حال پره موش بود!!!کوک این خونه اس تو داری؟؟!من دیگه اینجا نمیمونمممم...میرم خونه خالم اینا...تازه اونجا موش نداره!!!،دیگه کوک نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر خنده!!!منم همراهیش کردم و قضیه رو با خنده هامون واسشون توضیح دادیم!!!سوکجین پوکر نگامون کرد و گفت_بچه ها چیکارشون کنیم؟من میگم راشون ندیم خونه!!!،با این حرفش رفتیم تو دیوار از خنده:/...پسرا از گناهمون گذشتن و بخشیدنمون...ولی میگفتن دارن برامون:/!!!...بالاخره وقت درست کردن ناهار شد همراه سوکجین تو اشپز خونه در حال درست کردن ناهار بودیم که...جانگ کوک-گوه نخوووووور!!!،تو اتاقش داشت با داد تلفن حرف میزد منو سوکجین یه نگا بهم کردیم سوکجین-این خل و چل چشه؟،-دارم نگران میشم!،و رفتم سمت اتاقش و درو تا نصفه باز کردم...خیلی کلافه و عصبی بود هی ب موهاش چنگ میزد و تن تن تو اتاق قدم میزد!...جانگ کوک-د لنتی خفه شو...،که طرف یه چیزی بهش گفت ک عصبی تر از قبل شد و گوشیشو قطع کرد!اول دست ب کمر وایساد و زمین و نگا کرد بعد با عجله اومد سمت در...و درو باز کرد و منو دید!!!جانگ کوک-اینجا چیکار میکنی؟فال گوش وایساده بودی؟!!،سوکجین-الکی حرف نزن صدات تا بیرون از خونه میرفت بچم نگرانت شد!!!،
جانگ کوک بهم نگا کرد-ببخشید،لبخند زد جانگ کوک-مهم نیست...ببینم چ کردین واس ناهار،خواست بره ک جلوشو گرفتم-حس خوبی نبست ب این یاروعه ک هی بهت زنگ میزنه و عصبیت میکنه ندارم...میشه بگی چی شده؟،جانگ کوک-بیخیال بابا،-خواهش میکنم،جانگ کوک-گفتم ک چیز مهمی نیست ک تورو توش قاطی کنم یه مسئله ی کاریه،و دستم و گرفت و منو برد تو اشپز خونه،...شب شد و ما برای شام رفتیم رستوران البته بدون نامجون!بعد از ظهر یکی از همکاراش بهش زنگ زد و گفت که مشکلی واسشون پیش اومده و باید بره نیویورک!!!...تو رستوران بودیم و داشتیم به حرفای جیمین و سوکجین میخندیدیم سوکجین-بچه ک بودم بابام ب شوخی بهم گف کلاغه خبر اورده سیگار میکشی بهش گفتم تو خودت معلوم نی چی کشیدی که با کلاغا حرف میزنی!!!،زدیم زیر خنده جیمین-حالا این ک چیزی نی رفتم تو سوپرمارکت دارم تاریخ انقضای تن ماهی رو نگا میکنم فروشندهه برمیگرده میگه داری تاریخ انقضاشو نگا میکنی؟نه میخوام بدونم تولد ماهیه کیه واسش اکواریوم بگیرم!!!،و برای فلان بار زدیم زیر خنده این دفعه من با سر رفتم تو میز😐...جانگ کوک با خنده-لنتیا دستشوییم گرفت!،و پاشد و رفت سرویس بهداشتی...جَو ک آروم شد صدای دینگ دینگ پیامای گوشیم در اومد...
بچه ها هرچی فک میکنم نمیشه🙂😂
شرط پارت بعد ۲۵ لایکه نظراتون تو کامنتا بگید حمایتممم کنید♡
جیمین_وااای...شما ندیدین؟تو حال پره موش بود!!!کوک این خونه اس تو داری؟؟!من دیگه اینجا نمیمونمممم...میرم خونه خالم اینا...تازه اونجا موش نداره!!!،دیگه کوک نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر خنده!!!منم همراهیش کردم و قضیه رو با خنده هامون واسشون توضیح دادیم!!!سوکجین پوکر نگامون کرد و گفت_بچه ها چیکارشون کنیم؟من میگم راشون ندیم خونه!!!،با این حرفش رفتیم تو دیوار از خنده:/...پسرا از گناهمون گذشتن و بخشیدنمون...ولی میگفتن دارن برامون:/!!!...بالاخره وقت درست کردن ناهار شد همراه سوکجین تو اشپز خونه در حال درست کردن ناهار بودیم که...جانگ کوک-گوه نخوووووور!!!،تو اتاقش داشت با داد تلفن حرف میزد منو سوکجین یه نگا بهم کردیم سوکجین-این خل و چل چشه؟،-دارم نگران میشم!،و رفتم سمت اتاقش و درو تا نصفه باز کردم...خیلی کلافه و عصبی بود هی ب موهاش چنگ میزد و تن تن تو اتاق قدم میزد!...جانگ کوک-د لنتی خفه شو...،که طرف یه چیزی بهش گفت ک عصبی تر از قبل شد و گوشیشو قطع کرد!اول دست ب کمر وایساد و زمین و نگا کرد بعد با عجله اومد سمت در...و درو باز کرد و منو دید!!!جانگ کوک-اینجا چیکار میکنی؟فال گوش وایساده بودی؟!!،سوکجین-الکی حرف نزن صدات تا بیرون از خونه میرفت بچم نگرانت شد!!!،
جانگ کوک بهم نگا کرد-ببخشید،لبخند زد جانگ کوک-مهم نیست...ببینم چ کردین واس ناهار،خواست بره ک جلوشو گرفتم-حس خوبی نبست ب این یاروعه ک هی بهت زنگ میزنه و عصبیت میکنه ندارم...میشه بگی چی شده؟،جانگ کوک-بیخیال بابا،-خواهش میکنم،جانگ کوک-گفتم ک چیز مهمی نیست ک تورو توش قاطی کنم یه مسئله ی کاریه،و دستم و گرفت و منو برد تو اشپز خونه،...شب شد و ما برای شام رفتیم رستوران البته بدون نامجون!بعد از ظهر یکی از همکاراش بهش زنگ زد و گفت که مشکلی واسشون پیش اومده و باید بره نیویورک!!!...تو رستوران بودیم و داشتیم به حرفای جیمین و سوکجین میخندیدیم سوکجین-بچه ک بودم بابام ب شوخی بهم گف کلاغه خبر اورده سیگار میکشی بهش گفتم تو خودت معلوم نی چی کشیدی که با کلاغا حرف میزنی!!!،زدیم زیر خنده جیمین-حالا این ک چیزی نی رفتم تو سوپرمارکت دارم تاریخ انقضای تن ماهی رو نگا میکنم فروشندهه برمیگرده میگه داری تاریخ انقضاشو نگا میکنی؟نه میخوام بدونم تولد ماهیه کیه واسش اکواریوم بگیرم!!!،و برای فلان بار زدیم زیر خنده این دفعه من با سر رفتم تو میز😐...جانگ کوک با خنده-لنتیا دستشوییم گرفت!،و پاشد و رفت سرویس بهداشتی...جَو ک آروم شد صدای دینگ دینگ پیامای گوشیم در اومد...
بچه ها هرچی فک میکنم نمیشه🙂😂
شرط پارت بعد ۲۵ لایکه نظراتون تو کامنتا بگید حمایتممم کنید♡
۹.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.