گفتی سلام ...
گفتی سلام ...
دلم میخواست زودتر سلام کنی ...
چند سال؟
نمیدانم ...
شاید هجده سال زودتر ...
اعداد وقیحانه جمعوجور اند .
به جای آنهمه سال، عصر، شب، پیاده رو، چای، سرما، آنهمه انتظار، به جای همهی اینها میگوییم: هجده ...
گفتم سلام ...
گفتی حالت چطور است؟ ...
میتوانستم تمام سوالهای بعد را تا
«خوشحال شدم از دیدنت»
و «سلامت باشی، خدانگهدار» حدس بزنم ...
گفتم «خوبم». خوب نبودم. خوبم یعنی نمیخواهم از حالم چیزی بدانی. همیشه همینطور است. مگر میشود کسی خوب باشد؟ نمیخواستیم حرف بزنیم اما چیزی بین ما ادامه میداد. شاید ادب. آخرین تارِ پیوند بین دو انسان، حقیرترین بهانه برای معاشرت. گفتم «تو خوبی؟» گفتی «بد نیستم»، این یعنی «بپرس چرا خوب نیستم»
چرا نپرسیدم؟ چرا نپرسیدم؟
#معین_دهاز
بخشی از کتاب #اگر_دیکتاتور_بودم
(منتشر نشده)
دلم میخواست زودتر سلام کنی ...
چند سال؟
نمیدانم ...
شاید هجده سال زودتر ...
اعداد وقیحانه جمعوجور اند .
به جای آنهمه سال، عصر، شب، پیاده رو، چای، سرما، آنهمه انتظار، به جای همهی اینها میگوییم: هجده ...
گفتم سلام ...
گفتی حالت چطور است؟ ...
میتوانستم تمام سوالهای بعد را تا
«خوشحال شدم از دیدنت»
و «سلامت باشی، خدانگهدار» حدس بزنم ...
گفتم «خوبم». خوب نبودم. خوبم یعنی نمیخواهم از حالم چیزی بدانی. همیشه همینطور است. مگر میشود کسی خوب باشد؟ نمیخواستیم حرف بزنیم اما چیزی بین ما ادامه میداد. شاید ادب. آخرین تارِ پیوند بین دو انسان، حقیرترین بهانه برای معاشرت. گفتم «تو خوبی؟» گفتی «بد نیستم»، این یعنی «بپرس چرا خوب نیستم»
چرا نپرسیدم؟ چرا نپرسیدم؟
#معین_دهاز
بخشی از کتاب #اگر_دیکتاتور_بودم
(منتشر نشده)
۱.۳k
۲۹ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.