خونی
خونی
که از پلههای دادگاه بالا میرود
شکایتی از یاد رفتهاست
خونی که در جاده
میخزد و دور میشود
ادامهی انسانیاست
که ابتدای هجرتش ایستادهبود
کسیکه چهرهاش را از دستداده
با کدام دهان بگوید
نمیتوان درد را پانسمان کرد
و زخم را دور انداخت
زخمی که پیش از این
نگاه بود و لبخند
کسی که چهرهاش را از دستداده
با کدام زبان بگوید
ماهی در قفس زندانی نمیشود
و زندان
بهجای تنبیه
زمان را احتکار کردهاست
راه زیادی آمدهایم
و از کبودی ماهیان خبر داریم
خبر از آنها
که با عصا دریا را کتک میزنند
آنها دیوانهاند
که برای کشفِ استعاره
پرنده را جراحی میکنند
ما از گذشتهای سرخ
با حافظهای کبود آمدهایم
و این خطوطِ پیوسته در پیشانی
بقایای آفتاب است
از بیابانی که گذشت
آنها که با لباس سفید آمدهاند
نمیدانند
سرنگی که در بازوی اسب
تزریق میکنند
رودخانه را پرآب نخواهد کرد
ما فرزندان آن پشیمانیِ بزرگایم
راه زیادی آمدهایم
از خانههای زیادی گذشتهایم
که در غیبت آن عطوفتِ از دسترفته
و در نجات آخرین فرزند
دستهایمان را
به اشتراک بگذاریم
و این سال
جمعیتی دارد
که از خوابها عبور کردهاست
از راهها عبور کرده است
از آنها عبور کردهاست
آنها که از صدای قلبهایشان هم میترسند
و در مجازاتِ استعاره
درختها را قتل عام
و رودخانهها را درو کردهاند
باید این آخرین فرزند زنده بماند
بهزودی
عصای آنها شکوفه خواهد داد
و خون ریخته به قلبهایمان
بازمیگردد
باید این آخرین فرزند زنده بماند
#بهزاد_عبدی
که از پلههای دادگاه بالا میرود
شکایتی از یاد رفتهاست
خونی که در جاده
میخزد و دور میشود
ادامهی انسانیاست
که ابتدای هجرتش ایستادهبود
کسیکه چهرهاش را از دستداده
با کدام دهان بگوید
نمیتوان درد را پانسمان کرد
و زخم را دور انداخت
زخمی که پیش از این
نگاه بود و لبخند
کسی که چهرهاش را از دستداده
با کدام زبان بگوید
ماهی در قفس زندانی نمیشود
و زندان
بهجای تنبیه
زمان را احتکار کردهاست
راه زیادی آمدهایم
و از کبودی ماهیان خبر داریم
خبر از آنها
که با عصا دریا را کتک میزنند
آنها دیوانهاند
که برای کشفِ استعاره
پرنده را جراحی میکنند
ما از گذشتهای سرخ
با حافظهای کبود آمدهایم
و این خطوطِ پیوسته در پیشانی
بقایای آفتاب است
از بیابانی که گذشت
آنها که با لباس سفید آمدهاند
نمیدانند
سرنگی که در بازوی اسب
تزریق میکنند
رودخانه را پرآب نخواهد کرد
ما فرزندان آن پشیمانیِ بزرگایم
راه زیادی آمدهایم
از خانههای زیادی گذشتهایم
که در غیبت آن عطوفتِ از دسترفته
و در نجات آخرین فرزند
دستهایمان را
به اشتراک بگذاریم
و این سال
جمعیتی دارد
که از خوابها عبور کردهاست
از راهها عبور کرده است
از آنها عبور کردهاست
آنها که از صدای قلبهایشان هم میترسند
و در مجازاتِ استعاره
درختها را قتل عام
و رودخانهها را درو کردهاند
باید این آخرین فرزند زنده بماند
بهزودی
عصای آنها شکوفه خواهد داد
و خون ریخته به قلبهایمان
بازمیگردد
باید این آخرین فرزند زنده بماند
#بهزاد_عبدی
۳۶۹
۲۹ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.