برای مستر جئون جانگ کوک
برای مستر جئون جانگ کوک
ویو ت.ا:
هعی گوزگار بازم سر یک چیز مسخره ی دیگه دعوامون شده میخواین بدونین که چیشده دنبالم بیاین
فلش بک:
ت.ا:کوک آماده شدی
ک:آره بریم عزیزم ... آها قرصات رو خردی که مثل او دفعه حالت بد نشه
ت.ا:آره من هزار بار بهت گفتم اون دفعه قرصام تموم شده بود
ک:اوکی بریم
ت.ا:بریم
پرش تو مهمونی
ویوی ا.ت
با همه داشتیم سلام و علیک میکردیم دیدم مین جی اونجاست او به من نزدیک بود قبلا ت.ج.ا.و.ز کنه اما کوک نجاتم داد
خلاصه شام و که خوردیم من دستشویی داشتم رفتم دستشویی میخواستم برگردم دیدیم مین جی دستمو گرفت کشوند تو اتاق و در قفل کرد و داشت......
کوک ویو
دیدم ت.ا رفته دستشویی ۱۰ دقیقه گذشت نیومد رفتم ببینم چی شده دیدم صدای گریه میومد شبیه صدای ت.ا بود نگران شدم دیدم از تو اتاق اومد میخواستم باز کنم اما قفل بود درو شکوندم و وارد شدم دیدیم ت.ا داره تقلا میکنه که مین جی داره لختش میکنه خون جلو چشمام رو گرفت تا میخورد زدمش با سرعت از مهمونی خارج شدم و رفتیم خونه
پایان فلش بک
ک:چرا گذاشتی بهت دست بزنه چرا مواظب نبودی . عربده
ت.ا: من نمیتونستم زورم نمیرسید. داد و گریه
ک:همیشه دردسر درست میکنی ای کاش همون موقع مرده بودی وجودت همیشه اظافست
ت.ا:با این کلمه صدای پودر شدن قلبمو شنیدم قلبم به شدت درد گرفت تف تو این شانس میگرن چیه این وسط
ت.ا:آیییییی دستمو گذاشتم رو سرم و فقط فشار دادم
ک: باز چت شده .............. هوی با توم ... ه..ی ا...ت خ..وب.ی.با نگرانی و لکنت
ت.ا:مشکی رنگ عشق دیگه منم چشمام کم کم سیاهی رفت و و و دیگه چیزی یادم نیست
ک:ت.ا ت.ا بیدارشو چشمات رو باز کن غلت کردم شکر خوردم
ت.ا رو بغل کردم این ساعت خیابون ها شلوغ بود چاره ای جز صدا کردن که شاید بیدار شه نبود
ک:عشقم صدامو میشنوی بیدار شو فقط بیدار شو بیا منو بزن فحش بده بکش فقط.. فقط ترکم نکن
ت.ا:ک..کو.ک.بیحال و با لکنت کلا همه ی حرفاش همنیه
ک:جانم نفسم
ت.ا:م.ا دار..یم کج..ا میری..م
ک:بیمارستان
ت.ا :م.ن خ.وابم می..اد
ک:ت.ا ازت خواهش میکنم چشمات رد نبند سعی کن بیدار بمونی ...... ت.ا ....ت.ااااا بیدارشو
رسیدیم سریع پیاده شدم و ا.ت رو بردم تو و رو تخت گذاشتم. ت.ا رو بردن اتاق عمل منم به اعضا زنگ زدم که بیان اعضا اومدن
نامجون:چیشده
ک:قضیه رو تعریف کرد با گریه
ته ته:داداش ریدی
ک:میدونم
دکتر اومد
ک:آقای دکتر حال همسرم خوبه؟!
دکتر: متأسفانه ما تمام تلاشمون رو کردیم که بمیره ولی بیمار مقاومت کرد زنده موندن
ک:هااا؟
دکتر:حالشون خوبه ولی زیاد نباید بهشون سخت بگیرین
ک:بهشون؟ ما بچه داریم ؟
دکتر:شما یک بچه ندارید
ک:اوکی
دکتر:شما دوتا بچه دارید
ک: ممنون اتاق چند؟ میتونیم ببینیمش!
به قرآن بیشتر نوشته بودم نذاشت بذارم -otakuhttps://wisgoon.com/entp-otaku
ویو ت.ا:
هعی گوزگار بازم سر یک چیز مسخره ی دیگه دعوامون شده میخواین بدونین که چیشده دنبالم بیاین
فلش بک:
ت.ا:کوک آماده شدی
ک:آره بریم عزیزم ... آها قرصات رو خردی که مثل او دفعه حالت بد نشه
ت.ا:آره من هزار بار بهت گفتم اون دفعه قرصام تموم شده بود
ک:اوکی بریم
ت.ا:بریم
پرش تو مهمونی
ویوی ا.ت
با همه داشتیم سلام و علیک میکردیم دیدم مین جی اونجاست او به من نزدیک بود قبلا ت.ج.ا.و.ز کنه اما کوک نجاتم داد
خلاصه شام و که خوردیم من دستشویی داشتم رفتم دستشویی میخواستم برگردم دیدیم مین جی دستمو گرفت کشوند تو اتاق و در قفل کرد و داشت......
کوک ویو
دیدم ت.ا رفته دستشویی ۱۰ دقیقه گذشت نیومد رفتم ببینم چی شده دیدم صدای گریه میومد شبیه صدای ت.ا بود نگران شدم دیدم از تو اتاق اومد میخواستم باز کنم اما قفل بود درو شکوندم و وارد شدم دیدیم ت.ا داره تقلا میکنه که مین جی داره لختش میکنه خون جلو چشمام رو گرفت تا میخورد زدمش با سرعت از مهمونی خارج شدم و رفتیم خونه
پایان فلش بک
ک:چرا گذاشتی بهت دست بزنه چرا مواظب نبودی . عربده
ت.ا: من نمیتونستم زورم نمیرسید. داد و گریه
ک:همیشه دردسر درست میکنی ای کاش همون موقع مرده بودی وجودت همیشه اظافست
ت.ا:با این کلمه صدای پودر شدن قلبمو شنیدم قلبم به شدت درد گرفت تف تو این شانس میگرن چیه این وسط
ت.ا:آیییییی دستمو گذاشتم رو سرم و فقط فشار دادم
ک: باز چت شده .............. هوی با توم ... ه..ی ا...ت خ..وب.ی.با نگرانی و لکنت
ت.ا:مشکی رنگ عشق دیگه منم چشمام کم کم سیاهی رفت و و و دیگه چیزی یادم نیست
ک:ت.ا ت.ا بیدارشو چشمات رو باز کن غلت کردم شکر خوردم
ت.ا رو بغل کردم این ساعت خیابون ها شلوغ بود چاره ای جز صدا کردن که شاید بیدار شه نبود
ک:عشقم صدامو میشنوی بیدار شو فقط بیدار شو بیا منو بزن فحش بده بکش فقط.. فقط ترکم نکن
ت.ا:ک..کو.ک.بیحال و با لکنت کلا همه ی حرفاش همنیه
ک:جانم نفسم
ت.ا:م.ا دار..یم کج..ا میری..م
ک:بیمارستان
ت.ا :م.ن خ.وابم می..اد
ک:ت.ا ازت خواهش میکنم چشمات رد نبند سعی کن بیدار بمونی ...... ت.ا ....ت.ااااا بیدارشو
رسیدیم سریع پیاده شدم و ا.ت رو بردم تو و رو تخت گذاشتم. ت.ا رو بردن اتاق عمل منم به اعضا زنگ زدم که بیان اعضا اومدن
نامجون:چیشده
ک:قضیه رو تعریف کرد با گریه
ته ته:داداش ریدی
ک:میدونم
دکتر اومد
ک:آقای دکتر حال همسرم خوبه؟!
دکتر: متأسفانه ما تمام تلاشمون رو کردیم که بمیره ولی بیمار مقاومت کرد زنده موندن
ک:هااا؟
دکتر:حالشون خوبه ولی زیاد نباید بهشون سخت بگیرین
ک:بهشون؟ ما بچه داریم ؟
دکتر:شما یک بچه ندارید
ک:اوکی
دکتر:شما دوتا بچه دارید
ک: ممنون اتاق چند؟ میتونیم ببینیمش!
به قرآن بیشتر نوشته بودم نذاشت بذارم -otakuhttps://wisgoon.com/entp-otaku
۴۶۵
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.