Part 6
Part 6
#ددی_فاکر_وحشیم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: خیلی درد داشتم باید از این خونه برم وگرنه منو هم مثل اون دوتا مرد میکشه بزور بلند شدم لباسامو پوشیدم و یه کوله برداشتم میخواستم برم بیرون که درو قفل کرده بود لعنتی
باید از پنجره فرار کنم پارچه ها رو به هم دیگه بستم و رفتم پایین زود از اونجا فرار کردم دلم درد میکرد یه تاکسی گرفتم و رفتم فرودگاه بلیط گرفتم که برم بوسان اونجا یه دوست دارم میرم پیشش و رفتم...
«ویو کوک»
به کار هام رسیدم و ساعت 6 اومدم خونه تا از دل ا/ت در بیارم
رسیدم خونه رفتم اتاق ا/ت نبود پنجره باز بود رفتم دیدم پارچه هارو به هم بسته فرار کرده داد زدم که بادیگاردا بیان
بادیگارد: بله ارباب
کوک: زود به همه بگو ا/تو پیدا کنن وگرنه همتونو میکشم
بادیگارد: چشم ارباب
و رفت
کوک: چرا فرار میکنی آخه من مگه تابحال بهت بدی کردم که ازم میترسی
«ویو لینو»
ا/تو تعقیب کردم میدونستم که فرار میکنه حالا با فتوشاپ یه عکس های سکسی درست کرده بودم ا/ت و من بودم شب به کوک فرستادم حتما دیوونه میشه(لعنتی تو چطور ا/ت را دوست داری کوک اونو میکشه هاا)
«ویو کوک»
یه غربیه برام عکس فرستاده بود نگاه کردم اونقدر عصبانی شدم که زدم گلدون شیشه هر چیزی که دوربرم بود را شکوندم
کوک: من چی برات کم گذاشتم که رفتی پیش اون
بادیگارد: ارباب پیداش کردیم 1 ساعته دیگه اینجان
کوک: باشه برو
«ویو ا/ت»
میخواستم برم داخل هواپیما که منو گرفتم و از دستشون فرار کردم دویدم که در آخر بازم منو گرفتن
ا/ت: بزارید برم ولم کنید
بادیگارد: ببخشید خانم ولی ارباب خیلی عصبانیه
سوار ماشین شدیم گریه هام شروع شد
رسیدیم به عمارت و داخل شدیم
بادیگارد رفت به کوک گفت که من اومدم
بادیگارد: خانم ارباب منتظرتونه برین
رفتم داخل که کوک روی کاناپه نشسته بود و مشروب میخوردم
کوک: بلخره تشریف آوردین
ا/ت: کوک لطفا بزار برم
از جاش بلند شد و اومد پیشم
کوک: بزارم بری پیش لینو ها(با داد)
ا/ت: کوک چی میگی من پیش لینو چیکار میکنم
کوک: بهم دروغ نگو این عکسا هم دروغه
ا/ت: با گوشیش نشون داد نه کوک بخدا اینا من نیستم
کوک:پس کیه
ا/ت: کوک کمربندشو باز کرد و داشت میومد سمت من گفتم:کوک تروخدا نه اون من نیستم
کوک: از خونه فرار میکنی
منو دنبال میکنی
با لینو عشقو حال میکنی آره
با کمربند یه ضربه زدم
ا/ت: آحححح نکن کوک
کوک: با هر ضربه ای من میشمری
ا/ت: جیغغغغ نکننن
کوک: بشمر وگرنه از اول شروع میکنم
ا/ت: اییییی 1...نک...ن (با گریه)
اییییی 50
آخخخ نکن کوک 100
130 تا ضربه زد و کمربندو انداخت دور
انقدر زده بود که از بدنم خون میومد خیلی درد داشتم
ادامه دارد...
#ددی_فاکر_وحشیم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
ا/ت: خیلی درد داشتم باید از این خونه برم وگرنه منو هم مثل اون دوتا مرد میکشه بزور بلند شدم لباسامو پوشیدم و یه کوله برداشتم میخواستم برم بیرون که درو قفل کرده بود لعنتی
باید از پنجره فرار کنم پارچه ها رو به هم دیگه بستم و رفتم پایین زود از اونجا فرار کردم دلم درد میکرد یه تاکسی گرفتم و رفتم فرودگاه بلیط گرفتم که برم بوسان اونجا یه دوست دارم میرم پیشش و رفتم...
«ویو کوک»
به کار هام رسیدم و ساعت 6 اومدم خونه تا از دل ا/ت در بیارم
رسیدم خونه رفتم اتاق ا/ت نبود پنجره باز بود رفتم دیدم پارچه هارو به هم بسته فرار کرده داد زدم که بادیگاردا بیان
بادیگارد: بله ارباب
کوک: زود به همه بگو ا/تو پیدا کنن وگرنه همتونو میکشم
بادیگارد: چشم ارباب
و رفت
کوک: چرا فرار میکنی آخه من مگه تابحال بهت بدی کردم که ازم میترسی
«ویو لینو»
ا/تو تعقیب کردم میدونستم که فرار میکنه حالا با فتوشاپ یه عکس های سکسی درست کرده بودم ا/ت و من بودم شب به کوک فرستادم حتما دیوونه میشه(لعنتی تو چطور ا/ت را دوست داری کوک اونو میکشه هاا)
«ویو کوک»
یه غربیه برام عکس فرستاده بود نگاه کردم اونقدر عصبانی شدم که زدم گلدون شیشه هر چیزی که دوربرم بود را شکوندم
کوک: من چی برات کم گذاشتم که رفتی پیش اون
بادیگارد: ارباب پیداش کردیم 1 ساعته دیگه اینجان
کوک: باشه برو
«ویو ا/ت»
میخواستم برم داخل هواپیما که منو گرفتم و از دستشون فرار کردم دویدم که در آخر بازم منو گرفتن
ا/ت: بزارید برم ولم کنید
بادیگارد: ببخشید خانم ولی ارباب خیلی عصبانیه
سوار ماشین شدیم گریه هام شروع شد
رسیدیم به عمارت و داخل شدیم
بادیگارد رفت به کوک گفت که من اومدم
بادیگارد: خانم ارباب منتظرتونه برین
رفتم داخل که کوک روی کاناپه نشسته بود و مشروب میخوردم
کوک: بلخره تشریف آوردین
ا/ت: کوک لطفا بزار برم
از جاش بلند شد و اومد پیشم
کوک: بزارم بری پیش لینو ها(با داد)
ا/ت: کوک چی میگی من پیش لینو چیکار میکنم
کوک: بهم دروغ نگو این عکسا هم دروغه
ا/ت: با گوشیش نشون داد نه کوک بخدا اینا من نیستم
کوک:پس کیه
ا/ت: کوک کمربندشو باز کرد و داشت میومد سمت من گفتم:کوک تروخدا نه اون من نیستم
کوک: از خونه فرار میکنی
منو دنبال میکنی
با لینو عشقو حال میکنی آره
با کمربند یه ضربه زدم
ا/ت: آحححح نکن کوک
کوک: با هر ضربه ای من میشمری
ا/ت: جیغغغغ نکننن
کوک: بشمر وگرنه از اول شروع میکنم
ا/ت: اییییی 1...نک...ن (با گریه)
اییییی 50
آخخخ نکن کوک 100
130 تا ضربه زد و کمربندو انداخت دور
انقدر زده بود که از بدنم خون میومد خیلی درد داشتم
ادامه دارد...
۴۵.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.