خونه شانس خونین
#خونه_شانس_خونین
#part_2
تهیونگ:یعنی تو با دوستت هم نظر نیستی؟؟
ا/ت:..........
نامجون:ته اول کاری بهش سخت نگیریم هوم؟؟؟
هانا از روم بلند ش و لباساشو مرتب کرد و..
هانا:خوووووب اقایوون شما برادرید؟؟
هوپ:ببین دوستت چقد رامه تو هم باید رامت کنیم نظرته؟؟
ا/ت:هانا رو اینجور نبین اون الان مسته...
جین:خب پس اسمش هاناست... نه ما برادر نیستیم هانا ولی تو فک کن برادریم چون 10ساله باهم زندگی میکنیم....
هانا:هوووم خعلی جذابید... خودتونو معرفی کنید...
ا/ت:با دستم ب کمر هانا ضربه ای زدم ک ساکت بشه ولی اون هیچ چیز نمیفهمید..
نامی:من نامجونم 28سالمه...
جین:منم جینم29سالمه...
شوگا:منم شوگا28سالمه
جیهوپ:منم جیهوپ27سالمه...
جیمین:منم جیمینم 26سالمه...
تهیونگ:منم تهیونگم 26سالمه...
کوک:منم جونگکوکم 25سالمه...
هانا:از اشناییتون خوشبختم منم هانا 19سالمه اینم دوستم ا/ت 19سالشه...
کجا زندگی میکنید؟؟
نامجون:خب راستش ما تازه رسیدیم به سئول و فردا قراره بریم به عمارتی ک بهمون ارث رسیده....
هانا:اوممم دانشگاه نمیرید؟؟
شوگا:fuck to school... :\
جین:چون تازه اومدیم سئول هنوز ن ولی قراره بریم کارای ثبت نام رو انجام بدیم و از شنبه شروع کنیم....
هانا:اومممم خوبه... ا/ت خوابم میاد...
ا/ت:اینقدر حرف زدی طبیعیه خسته بشی پاشو بریم دیگ...
تهیونگ:چ زود گرلز.... داشتیم آشنا میشدیم...
ا/ت:شدی دیگه خدافز....
دست هانا رو گرفتم اونم و نشو انداخت رو من...
ا/ت:عایییش دختر دیگه نمیام همراهت بار...
هانا:ا/تتتتت ساکتتتت نق نزننننن
سوار ماشین شدیم نمیتونستم هانا رو همینجوری ببرم خونه مامانش جرش میداد با این وضع ببینتش....
پس امشب باید میومد خونه من...
واییی خوب شد یادم اومد باید فردا اساس کشی(امیدوارم درست نوشته باشم😂)کنم چون پدرم از این محله ای که توش زندگی میکردیم خوشش نمیومد و نمیخواست من تنها اینجا زندگی کنم..
واسه همین منو فرستاد خونه دوستش ک خودش تو آمریکا زندگی میکرد و خونش خالی بود....
هانا رو خوابوندم رو تخت و رفتم چمدونم رو برداشتم لباسام و وسلتیم رو جمع کردم و رفتم کنار هانا خوابیدم....
Morning...
بیدار شدم ساعت 10بود....
امروز دانشگاه تعطیل بود و باید میرفتم خونه جدید...
هانا هم اومد کمکم ک وسایلم رو بچینم..
وقتی رفتم به اون آدرس دیدم یه عمارت بزرگه...
تو خونه یه لامبورگینی و بوگاتی و یه پورشه مشکی پارک بود...
هانا:اینجا چخبره؟؟؟
ا/ت:نمیدونم بریم تو میفهمیم
لایک فراموش نشە
#کیوت #ویسگون #بی_تی_اس #کیپاپ #جیمین #تهیونگ #کلیپ #جین #نامجون #شوگا #جونگ_کوک #جیهوپ💜 #عشق#فیک #بی_تی_اس
#bts #جیمین #نامجون #کوک#کوکی#ته#ته_ته#شوگا#جیهوپ#بنگتن#bts#کیوت#v#j_hoop#jk#rm#suga#jimin#jin
#part_2
تهیونگ:یعنی تو با دوستت هم نظر نیستی؟؟
ا/ت:..........
نامجون:ته اول کاری بهش سخت نگیریم هوم؟؟؟
هانا از روم بلند ش و لباساشو مرتب کرد و..
هانا:خوووووب اقایوون شما برادرید؟؟
هوپ:ببین دوستت چقد رامه تو هم باید رامت کنیم نظرته؟؟
ا/ت:هانا رو اینجور نبین اون الان مسته...
جین:خب پس اسمش هاناست... نه ما برادر نیستیم هانا ولی تو فک کن برادریم چون 10ساله باهم زندگی میکنیم....
هانا:هوووم خعلی جذابید... خودتونو معرفی کنید...
ا/ت:با دستم ب کمر هانا ضربه ای زدم ک ساکت بشه ولی اون هیچ چیز نمیفهمید..
نامی:من نامجونم 28سالمه...
جین:منم جینم29سالمه...
شوگا:منم شوگا28سالمه
جیهوپ:منم جیهوپ27سالمه...
جیمین:منم جیمینم 26سالمه...
تهیونگ:منم تهیونگم 26سالمه...
کوک:منم جونگکوکم 25سالمه...
هانا:از اشناییتون خوشبختم منم هانا 19سالمه اینم دوستم ا/ت 19سالشه...
کجا زندگی میکنید؟؟
نامجون:خب راستش ما تازه رسیدیم به سئول و فردا قراره بریم به عمارتی ک بهمون ارث رسیده....
هانا:اوممم دانشگاه نمیرید؟؟
شوگا:fuck to school... :\
جین:چون تازه اومدیم سئول هنوز ن ولی قراره بریم کارای ثبت نام رو انجام بدیم و از شنبه شروع کنیم....
هانا:اومممم خوبه... ا/ت خوابم میاد...
ا/ت:اینقدر حرف زدی طبیعیه خسته بشی پاشو بریم دیگ...
تهیونگ:چ زود گرلز.... داشتیم آشنا میشدیم...
ا/ت:شدی دیگه خدافز....
دست هانا رو گرفتم اونم و نشو انداخت رو من...
ا/ت:عایییش دختر دیگه نمیام همراهت بار...
هانا:ا/تتتتت ساکتتتت نق نزننننن
سوار ماشین شدیم نمیتونستم هانا رو همینجوری ببرم خونه مامانش جرش میداد با این وضع ببینتش....
پس امشب باید میومد خونه من...
واییی خوب شد یادم اومد باید فردا اساس کشی(امیدوارم درست نوشته باشم😂)کنم چون پدرم از این محله ای که توش زندگی میکردیم خوشش نمیومد و نمیخواست من تنها اینجا زندگی کنم..
واسه همین منو فرستاد خونه دوستش ک خودش تو آمریکا زندگی میکرد و خونش خالی بود....
هانا رو خوابوندم رو تخت و رفتم چمدونم رو برداشتم لباسام و وسلتیم رو جمع کردم و رفتم کنار هانا خوابیدم....
Morning...
بیدار شدم ساعت 10بود....
امروز دانشگاه تعطیل بود و باید میرفتم خونه جدید...
هانا هم اومد کمکم ک وسایلم رو بچینم..
وقتی رفتم به اون آدرس دیدم یه عمارت بزرگه...
تو خونه یه لامبورگینی و بوگاتی و یه پورشه مشکی پارک بود...
هانا:اینجا چخبره؟؟؟
ا/ت:نمیدونم بریم تو میفهمیم
لایک فراموش نشە
#کیوت #ویسگون #بی_تی_اس #کیپاپ #جیمین #تهیونگ #کلیپ #جین #نامجون #شوگا #جونگ_کوک #جیهوپ💜 #عشق#فیک #بی_تی_اس
#bts #جیمین #نامجون #کوک#کوکی#ته#ته_ته#شوگا#جیهوپ#بنگتن#bts#کیوت#v#j_hoop#jk#rm#suga#jimin#jin
۲۱.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.