پارت چهل و هشتم رمان تب داغ هوس
48
-سلام باباجون«قامت متوسطي داشت ،موهاي جوگندمي با زمينه قهوهاي روشن ،ابرو هاي بلند ولي نه زياد پر پشت ،چشماي مشکي ،بيني گوشتي اي که به صورتش ميومد ،سيبيل هاي جوگندمي... ولي چرا انقدر جذابه؟ يه جاذبه خواست داره با اين که تک تک اعضاي صورتش به تنهايي خوشگل نيستن ولي کنار هم از اون يه مرد جذاب ميسازند والبته بسيار خوش تيپ...
لبخندي با شعف به طرفم زد و رفتم جلو طبق عادت هميشه بوسيدمشو گفت:
-سلام باباجان،نيومدن که؟
-نه هنوز خيالتون راحت از غر مامان نجات پيدا کردي
لبخندي از خنده زدو گفت: خدا پدر مهندسو بيامرزه حداقل منو درک ميکنه
-جلسه نمونديد؟
-نه منو فرستاد گفت :«خودم هستم»
چه باشعور ازامروز انقدر فهميده شده ؟! تأثير دوستيه؟! خب.. حداقل واسه من شره واسه خونواده ام خيّر شد
-سلام باباجون«قامت متوسطي داشت ،موهاي جوگندمي با زمينه قهوهاي روشن ،ابرو هاي بلند ولي نه زياد پر پشت ،چشماي مشکي ،بيني گوشتي اي که به صورتش ميومد ،سيبيل هاي جوگندمي... ولي چرا انقدر جذابه؟ يه جاذبه خواست داره با اين که تک تک اعضاي صورتش به تنهايي خوشگل نيستن ولي کنار هم از اون يه مرد جذاب ميسازند والبته بسيار خوش تيپ...
لبخندي با شعف به طرفم زد و رفتم جلو طبق عادت هميشه بوسيدمشو گفت:
-سلام باباجان،نيومدن که؟
-نه هنوز خيالتون راحت از غر مامان نجات پيدا کردي
لبخندي از خنده زدو گفت: خدا پدر مهندسو بيامرزه حداقل منو درک ميکنه
-جلسه نمونديد؟
-نه منو فرستاد گفت :«خودم هستم»
چه باشعور ازامروز انقدر فهميده شده ؟! تأثير دوستيه؟! خب.. حداقل واسه من شره واسه خونواده ام خيّر شد
۳.۵k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.