پارت چهل و ششم رمان تب داغ هوس:
46
مامان- آخه کدوم عاقلي خونه و زمينو دم و دستگاهو ميفروشه پول ميکنه بعد بي مدرکو سند ميده دست يه آدم غريبه؟ توي اين دوره زمونه آدم به خواهر برادر خودش شک داره چه برسه به غريبه حالا به خاطر اينکه نمک گيرش کنه همه جا دنبال خودش ميکشونتش تو همه کار مهندس ،همه چيز با اجازه مهندس ،آخ خدا شوهر احمق داشتنم نعمتيه...
-مامااان!
مامان با اخم گفت: کوف باز در مورد بابات حرف زديم؟
نگين- خب مامان راست ميگه ديگه بدبخت مهندس که سه سال بيشتر حقمونو داده کمتر نداده
مامان- چه ميدونم واللهمن که دلم همش آويزونه،اين خونه که استجاريه ،تا اومديم خودمونو جمع وجور کنيم آقا نعيم عاشق شد حالا هم خرج عروسي و خونه و... اوهَه کجاشوديدين؟
مامان- آخه کدوم عاقلي خونه و زمينو دم و دستگاهو ميفروشه پول ميکنه بعد بي مدرکو سند ميده دست يه آدم غريبه؟ توي اين دوره زمونه آدم به خواهر برادر خودش شک داره چه برسه به غريبه حالا به خاطر اينکه نمک گيرش کنه همه جا دنبال خودش ميکشونتش تو همه کار مهندس ،همه چيز با اجازه مهندس ،آخ خدا شوهر احمق داشتنم نعمتيه...
-مامااان!
مامان با اخم گفت: کوف باز در مورد بابات حرف زديم؟
نگين- خب مامان راست ميگه ديگه بدبخت مهندس که سه سال بيشتر حقمونو داده کمتر نداده
مامان- چه ميدونم واللهمن که دلم همش آويزونه،اين خونه که استجاريه ،تا اومديم خودمونو جمع وجور کنيم آقا نعيم عاشق شد حالا هم خرج عروسي و خونه و... اوهَه کجاشوديدين؟
۳.۶k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.