Promise🦢🐾 p¹⁰
یونجین « بابا بذارین من برسممم بعد منو بفرستین پی نخود سیاه...اتاق تمرین 방탄소년단....وادفاککک ینی این سه طبقه و ۴۹ پله ای که من اومدم..آسانسور داشتت؟! 🙂💔
اوکی من آرومم 😍💔
صدای گریه مردی میومد...و همینطور صدای بغض دار تهیونگ... با فکر اینکه اتفاقی برای تهیونگ افتاده باشه ترسیده در رو باز کردم و با تهیونگی که سعی داره جیمینی ک مثل مرغ پرکنده خودسوزی میکنه رو آروم کنه مواجه شدم...با صدای در به سمت من برگشتند...انگار جیمین تو حال خودش نبود...
جیمین « این اینجا چه غلطی میکنههههه؟!
تهیونگ « آروم باشش...
جیمین « کی توی ب*چ رو اینجا راه داده هااا؟؟
تهیونگ « یونجین روی این تهمتایی که بهش میزدند حساس بود...میدونستم جیمین الان حالت نرمالی نداره و عصبی و ناراحته...تا خواستم چیزی به یونجین بگم، با عصبانیت به سمت ما اومد و اون روش بالا اومد...
یونجین « خواننده مورد علاقمی درست...عضو بزرگترین گروه جهانی درست...دوست برادرمی درست...ولی تو حق نداری با کسی که هیچی از زندگیش نمیدونی همچین حرفی بزنیییی میفهمییی؟! زندگی منو میدونیینننن اما فقط همون حد که تهیونگ گفتهههه...تهیونگم نمیدونه هیچیییی...یه فرد درونگرا نمیتونه مث تو بزنه همچیو بشکنه و اعصاب خودشو اطرافیانش رو داغون کنه و بگه حالم بدهههع...حالت بده که بدههه هیچکس اهمیت نمیده...پس دلیلی نداره سر بقیه یا حتی اون پوست و خون باارزشت خالی کنییی...فهمیدی...فهمیدی یانههههه؟!
_تهیونگ و جیمین با بهت به دختر کوچولو اما پرقدرت روبروشون خیره شده بودند...تهیونگ که اصن باورش نمیشد خواهرش اینطوری حرف زده باشه...جیمین هم که انتظار نداشت کسی غیر از افراد گروهش باهاش اینطوری صحبت کنند....(بچم یونجین چ کرده🌚🤌🏻)
یونجین مطمئن بود اگه این بحث یکم دیگه ادامه پیدا کنه کل این اتاق از صدای گریش بلنذ میشه پس ترجیح داد اون مکان رو ترک کنه...
دو پارت گذاشتم...خدایی حمایت کنین:) 💔
اوکی من آرومم 😍💔
صدای گریه مردی میومد...و همینطور صدای بغض دار تهیونگ... با فکر اینکه اتفاقی برای تهیونگ افتاده باشه ترسیده در رو باز کردم و با تهیونگی که سعی داره جیمینی ک مثل مرغ پرکنده خودسوزی میکنه رو آروم کنه مواجه شدم...با صدای در به سمت من برگشتند...انگار جیمین تو حال خودش نبود...
جیمین « این اینجا چه غلطی میکنههههه؟!
تهیونگ « آروم باشش...
جیمین « کی توی ب*چ رو اینجا راه داده هااا؟؟
تهیونگ « یونجین روی این تهمتایی که بهش میزدند حساس بود...میدونستم جیمین الان حالت نرمالی نداره و عصبی و ناراحته...تا خواستم چیزی به یونجین بگم، با عصبانیت به سمت ما اومد و اون روش بالا اومد...
یونجین « خواننده مورد علاقمی درست...عضو بزرگترین گروه جهانی درست...دوست برادرمی درست...ولی تو حق نداری با کسی که هیچی از زندگیش نمیدونی همچین حرفی بزنیییی میفهمییی؟! زندگی منو میدونیینننن اما فقط همون حد که تهیونگ گفتهههه...تهیونگم نمیدونه هیچیییی...یه فرد درونگرا نمیتونه مث تو بزنه همچیو بشکنه و اعصاب خودشو اطرافیانش رو داغون کنه و بگه حالم بدهههع...حالت بده که بدههه هیچکس اهمیت نمیده...پس دلیلی نداره سر بقیه یا حتی اون پوست و خون باارزشت خالی کنییی...فهمیدی...فهمیدی یانههههه؟!
_تهیونگ و جیمین با بهت به دختر کوچولو اما پرقدرت روبروشون خیره شده بودند...تهیونگ که اصن باورش نمیشد خواهرش اینطوری حرف زده باشه...جیمین هم که انتظار نداشت کسی غیر از افراد گروهش باهاش اینطوری صحبت کنند....(بچم یونجین چ کرده🌚🤌🏻)
یونجین مطمئن بود اگه این بحث یکم دیگه ادامه پیدا کنه کل این اتاق از صدای گریش بلنذ میشه پس ترجیح داد اون مکان رو ترک کنه...
دو پارت گذاشتم...خدایی حمایت کنین:) 💔
۶۰.۰k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.