عشق مافیایی من:)
عشق مافیایی من:)
P_9💋
ات: خوب مگه دروغ می گم(خنده)
جیا : اصن ولش بیا برین اینا رو ببریم بچینیم رو میز
رفتیم چیدیم خودمون تو آشپزخونه با بقیه ی خدمتکارا صبحونه خوردیم بعدش رفتیم اتاق کار ارباب تا بگه چیکار کنیم
تق تق (در می زنه)
یونگی: بیا تو
ات و جیا می رن تو و تعظیم کردن
یونگی: بگید
جیا: برای این اومدیم که بگید چیکار کنیم
یونگی:آها ، خوب تو (جیا) تو آشپز خونه باش و تو(ات)زیر دست خودم باش مثلا اتاقم رو از این به بعد فقط تو تمیز می کنی و کارای شخصیمم تو میکنی
ات: مگه خودت دست نداری(زیر لب)
یونگی: چرا اتفاقا دارم خوب حالا می تونین برین تو هم دو ساعت دیگه بیا اتاقم رو تمیز کن
ات: چشم
دوباره تعظیم کردیم و از اتاق اومدیم بیرون
ات: مرتیکه ی اشغال
جیا: عع ات می شنوه بیا بیا بریم
ات: بزار بشنوه عوضی
دوساعت بعد
ات ویو
رفتم وسایل شستشو برداشتم رفتم اتاقش خوابیده بود ولی برعکس وقتی که بیداره وقتی خوابه خیلی نازه
ادامه دارد....
۵لایک
P_9💋
ات: خوب مگه دروغ می گم(خنده)
جیا : اصن ولش بیا برین اینا رو ببریم بچینیم رو میز
رفتیم چیدیم خودمون تو آشپزخونه با بقیه ی خدمتکارا صبحونه خوردیم بعدش رفتیم اتاق کار ارباب تا بگه چیکار کنیم
تق تق (در می زنه)
یونگی: بیا تو
ات و جیا می رن تو و تعظیم کردن
یونگی: بگید
جیا: برای این اومدیم که بگید چیکار کنیم
یونگی:آها ، خوب تو (جیا) تو آشپز خونه باش و تو(ات)زیر دست خودم باش مثلا اتاقم رو از این به بعد فقط تو تمیز می کنی و کارای شخصیمم تو میکنی
ات: مگه خودت دست نداری(زیر لب)
یونگی: چرا اتفاقا دارم خوب حالا می تونین برین تو هم دو ساعت دیگه بیا اتاقم رو تمیز کن
ات: چشم
دوباره تعظیم کردیم و از اتاق اومدیم بیرون
ات: مرتیکه ی اشغال
جیا: عع ات می شنوه بیا بیا بریم
ات: بزار بشنوه عوضی
دوساعت بعد
ات ویو
رفتم وسایل شستشو برداشتم رفتم اتاقش خوابیده بود ولی برعکس وقتی که بیداره وقتی خوابه خیلی نازه
ادامه دارد....
۵لایک
۹.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.