ازدواج اجباری p5
رفتم دنبال اون احمق.
*ویو ا.ت*
جیمین اومد دنبالم و رفتم سوار ماشین شدم .
جیمین:بشین(سرددددر)
ا.ت:.... (نشستی)
ا.ت:اول کجا باید بریم
جیمین:بازار طلا دیگه احمق
ا.ت:بیشعور
جیمین:خفه شو
ا.ت:کسخل
(فحش و فحش کشی🤣🤣🤣)
*ویو ا.ت*
رسیدیم ، سعی کردم عصبانی نباشم چون خیلی بد میشد .
جیمین:برو گمشو پایین
ا.ت:تو گمشو
*ویو جیمین*
با اون ا.ت احمق رفتیم طلا فروشی
یکی:سلام بفرمایید
ا.ت:سلام ممنون
جیمین:سلام
یکی:در خدمتم
*ویو ا.ت*
جیمین اومد دنبالم و رفتم سوار ماشین شدم .
جیمین:بشین(سرددددر)
ا.ت:.... (نشستی)
ا.ت:اول کجا باید بریم
جیمین:بازار طلا دیگه احمق
ا.ت:بیشعور
جیمین:خفه شو
ا.ت:کسخل
(فحش و فحش کشی🤣🤣🤣)
*ویو ا.ت*
رسیدیم ، سعی کردم عصبانی نباشم چون خیلی بد میشد .
جیمین:برو گمشو پایین
ا.ت:تو گمشو
*ویو جیمین*
با اون ا.ت احمق رفتیم طلا فروشی
یکی:سلام بفرمایید
ا.ت:سلام ممنون
جیمین:سلام
یکی:در خدمتم
۴.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.