بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر

بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر

مرا به حیطه محض حریق دعوت کن
به لحظه لحظه پیش از شروع خاکستر

به آستانه برخورد ناگهان دو چشم
به لحظه‌های پس از صاعقه، پس از تندر

به شب‌نشینی شبنم، به جشنواره اشک
به میهمانی پر چشم و گونه تر

به نبض آبی تبدار در شبی بی تاب
به چشم روشن و بیدار خسته از بستر

من از تو بالی بالا بلند می‌خواهم
من از تو تنها بالی بلند و بالا پر

من از تو یال سمندی، سهند مانندی
بلند یالی از آشفتگی پریشان‌تر

دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانه‌ای دیگر

قیصر امین‌پور

∼∼♥∼∼
دیدگاه ها (۰)

تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه توستدو چشم منتظرم تا همیشه خانه ...

∼∼♥∼∼بگذار راز دلم را بدانی: تو را دوست دارمای با من از رازه...

دوباره سیب و غزل، من گناه می‌خواهمدلی دچار تو و سر به راه می...

ای روی خوب تو سبب زندگانی‌ امیک روزه وصل تو طرب جاودانی‌ امج...

مرگ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط