Dark roles

ـp²:پیشنهاد

چند روز از ملاقات عجیب دانیل و الکس مورتی گذشته بود، اما ذهن دانیل هنوز درگیر آن بود. او هر بار که به کارت ویزیت الکس نگاه می‌کرد، احساس عجیبی درونش شکل می‌گرفت؛ ترکیبی از کنجکاوی، هیجان و.... کمی ترس؟

یک شب که مشغول کار روی طرحی جدید بود، تلفنش زنگ خورد. شماره‌ی ناشناسی روی صفحه ظاهر شد. برای لحظه‌ای مردد ماند، اما در نهایت تماس را پاسخ داد.

«دانیل رزا؟» صدای عمیق و آشنای الکس مورتی در گوشی پیچید.

«بله، خودم هستم.»

«امیدوارم مزاحمت نشده باشم. به یک هنرمند بااستعداد مثل تو نیاز دارم. حاضری یه کار خاص برام انجام بدی؟»

دانیل که از لحن مرموز الکس کنجکاو شده بود، پرسید: «دقیقاً چه کاری؟»

«یه تتو… اما نه روی پوست.» الکس لحظه‌ای مکث کرد. «می‌خوام طرحی برای یه نماد خانوادگی جدید داشته باشم. چیزی که فقط مختص من باشه.»

دانیل ابرویش را بالا انداخت. این پیشنهاد چیزی فراتر از یک سفارش معمولی بود. «من همیشه برای چالش‌های جدید آماده‌ام. چه زمانی باید ملاقات کنیم؟»

«الان. بیرون استودیوت منتظرتم.»

دانیل سریع از پنجره نگاهی به بیرون انداخت. یک ماشین مشکی براق آن سوی خیابان پارک شده بود. نور چراغ خیابان روی بدنه‌ی ماشین می‌تابید و تصویری وهم‌آلود ایجاد می‌کرد.

او نفس عمیقی کشید، ژاکتش را برداشت و از استودیو خارج شد. وقتی در ماشین را باز کرد و داخل نشست، الکس در کنارش بود و نگاهی نافذ به او دوخت.

«بیا ببینیم هنر واقعی چه شکلیه، دانیل.»

ماشین آرام در خیابان‌های شبانه‌ی نیویورک حرکت کرد و دانیل با خود فکر کرد که این شب، مسیر زندگی‌اش را برای همیشه تغییر خواهد داد…

(ادامه دارد...)

پارت بعدی به زودی🎀✨
دیدگاه ها (۱۲)

الکس مورتیسن: ۲٠قد: ۱۹۷پسر رییس پورت مافیای امریکااخلاق: خلق...

Dark role

.THE NAME...میان دو نگاهPART...🕘SEASON... 2⃣🖤💋... پس کمپانی ...

نجات پروانه 🖤🦋پارت ۲رفتیم نشستیم لیسا: خب لینا: خب که خب لیس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط