'عشق آغشته به خون '
'عشق آغشته به خون '
P⁵¹
______
جینآئه
______
روی صندلی جلوی در توی راهرو نشسته بودم،تو فکروخیال غرق شده بودم،با خبر که جان از تهیونگ بهم آورد دلمشور میزد واسه دیدنش اما ملکه نمیزاره یه لحظه از جلو چشماش دور بشم،منتظر بابا مامان آیماه یا بهتر بگم پادشاه 'لی'به همراه همسرش و شاهزاده ادوین قرارن امشب رو مهمون باشن،تدارک رو چیدن و فقط همه منتظر اومدنشونن،دو خدمتکار که جلوم ایستاده بودن زیرچشمی نگام میکردن و توگوش هم پچ پچ میکردن،دیگه کاسه صبرم لبریز شد و بلند شدم
جینآئه:میشه بگین چتونه؟؟
دست به سینه منتظر جوابشون موندم
اونیکه همه وقت فقط گوش میداد سرش رو پایین انداخت اما اونیکی با پرروی زیاد چشم تو چشم باهام و لب زد
$:مگه تو چی داری که همه فقط زُل میزنه به تو!
جینآئه:دقیقا منظورت چیه؟
$:خیلی واضحه،اذیت نمیشی همه رو باهم میخوای،شاهزاده تهیونگ، شاهزاده ادوین، جان!؟
جینآئه:چیزی که میگی رو میشنوی
$:خیلی خوب میشنوم،و البته میبینم که چجوری خودت واسشون لوس میکنی و خودت رو بهشون میچسپونی.
جینآئه:حرف دهنت رو بیفهم تا کاری نکردم که واسه همیشه لال شی.
$:تو لالم کنی،تو بهتره مواظب باشی تا زیر پا آیماه له نشی!
جینآئه:یه پا لیس آیماه رو جلوم میبینم.
چند قدم نزدیکش شدم و انگشت اشارهمو به سمتش نشونه رفتم
جینآئه:اونی که گوشات رو با این مزخرفات پُر میکنه آیماهست مگه نه!میخوام یه چند کلمه از زبون منم بهش برسونی،بهش بگو،اونی که به شاهزاده تهیونگ میچسبه من نیستم خودشه،و شاهزاده ادوین، چرا بخوام خودم رو واسش لوس کنم مگه قحطی مرد اومده،و جان اون مث داداشمه،بهتره بهش بگی،تو آینه شکستهاش به خودش نگاه کنه نه من.
با پوزخندی که زدم دوباره روی صندلی نشستم،صورت که قرمز شده بود حسوحال خوبی بهم منتقل میکرد،با شنیدن صدا شیپور و حالت آمادهباشگارد های جلوی در بلند شدم و نزدیک در رفتم.
با دیدن دو کالسکه سفید رنگ به همراه گاردهای سلطنتی که هرلحظه نزدیکو نزدیکتر میشد،نفس عمیق کشیدم کنار در ایستادم اولین کالسکه جلو در ایستاد،گارد که جلو در ایستاده بود در کالسکه رو باز کرد،خانمِ با لباس 'آبیوسفید'با کمک گارد از کالسکه پیاده شد،جلوتر رفتم و سرم رو خم کردم.
جینآئه:خوشاومدین.
بدون حرفی با دو زن که همراهش بود از کنارم رد شد،کالسکه جلوتر رفت تا راه رو برای توقف کالسکه بعدی رها کنه،کالسکه بعدی جلو در ایستاد و اولین فردی که ازش پیاده شد ادوین بود،برگشت به سمت کالسکه و به مرد که سنزیادی داشت کمک شد تا با عصا که دستش بود از کالسکه پیاده بشه.
غلط املایی بود معذرت 🎀🤍
نظرتون
بیا پارت بعد>>>>
P⁵¹
______
جینآئه
______
روی صندلی جلوی در توی راهرو نشسته بودم،تو فکروخیال غرق شده بودم،با خبر که جان از تهیونگ بهم آورد دلمشور میزد واسه دیدنش اما ملکه نمیزاره یه لحظه از جلو چشماش دور بشم،منتظر بابا مامان آیماه یا بهتر بگم پادشاه 'لی'به همراه همسرش و شاهزاده ادوین قرارن امشب رو مهمون باشن،تدارک رو چیدن و فقط همه منتظر اومدنشونن،دو خدمتکار که جلوم ایستاده بودن زیرچشمی نگام میکردن و توگوش هم پچ پچ میکردن،دیگه کاسه صبرم لبریز شد و بلند شدم
جینآئه:میشه بگین چتونه؟؟
دست به سینه منتظر جوابشون موندم
اونیکه همه وقت فقط گوش میداد سرش رو پایین انداخت اما اونیکی با پرروی زیاد چشم تو چشم باهام و لب زد
$:مگه تو چی داری که همه فقط زُل میزنه به تو!
جینآئه:دقیقا منظورت چیه؟
$:خیلی واضحه،اذیت نمیشی همه رو باهم میخوای،شاهزاده تهیونگ، شاهزاده ادوین، جان!؟
جینآئه:چیزی که میگی رو میشنوی
$:خیلی خوب میشنوم،و البته میبینم که چجوری خودت واسشون لوس میکنی و خودت رو بهشون میچسپونی.
جینآئه:حرف دهنت رو بیفهم تا کاری نکردم که واسه همیشه لال شی.
$:تو لالم کنی،تو بهتره مواظب باشی تا زیر پا آیماه له نشی!
جینآئه:یه پا لیس آیماه رو جلوم میبینم.
چند قدم نزدیکش شدم و انگشت اشارهمو به سمتش نشونه رفتم
جینآئه:اونی که گوشات رو با این مزخرفات پُر میکنه آیماهست مگه نه!میخوام یه چند کلمه از زبون منم بهش برسونی،بهش بگو،اونی که به شاهزاده تهیونگ میچسبه من نیستم خودشه،و شاهزاده ادوین، چرا بخوام خودم رو واسش لوس کنم مگه قحطی مرد اومده،و جان اون مث داداشمه،بهتره بهش بگی،تو آینه شکستهاش به خودش نگاه کنه نه من.
با پوزخندی که زدم دوباره روی صندلی نشستم،صورت که قرمز شده بود حسوحال خوبی بهم منتقل میکرد،با شنیدن صدا شیپور و حالت آمادهباشگارد های جلوی در بلند شدم و نزدیک در رفتم.
با دیدن دو کالسکه سفید رنگ به همراه گاردهای سلطنتی که هرلحظه نزدیکو نزدیکتر میشد،نفس عمیق کشیدم کنار در ایستادم اولین کالسکه جلو در ایستاد،گارد که جلو در ایستاده بود در کالسکه رو باز کرد،خانمِ با لباس 'آبیوسفید'با کمک گارد از کالسکه پیاده شد،جلوتر رفتم و سرم رو خم کردم.
جینآئه:خوشاومدین.
بدون حرفی با دو زن که همراهش بود از کنارم رد شد،کالسکه جلوتر رفت تا راه رو برای توقف کالسکه بعدی رها کنه،کالسکه بعدی جلو در ایستاد و اولین فردی که ازش پیاده شد ادوین بود،برگشت به سمت کالسکه و به مرد که سنزیادی داشت کمک شد تا با عصا که دستش بود از کالسکه پیاده بشه.
غلط املایی بود معذرت 🎀🤍
نظرتون
بیا پارت بعد>>>>
۶.۹k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.