رمان

#رمان

پارت 6

♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~

هو هوا چقد داره سرد میشه رفتم داخال خونه شدم انقد خسته بودم که خابم برد

ویو بابای ات

÷من دخترمو به پسرت نمیدم

~اوکی ولی منم دخترتو میکشم

÷تو گوه میخوری رفت .یقش رو گرفت

~خودت خواستی هولش داد و از اون مکان دور شد

اَه

ویو ات

تو اتاقم نشسته بودم به دیوار اتاق خیره بودم که در اتاقم به صدا اومد

÷میتونم بیام تو

+او باشه بابا بیا تو

÷سلام خوشگل بابا

+سلام بابا کی اومدی

÷همین الان

+آها کارم داشتی

÷اره
رفت کنار ات نشست

÷ببین دخترم تو باید

به نظرتون چه اتفاقی می افته😬
دیدگاه ها (۰)

#رمان پارت7♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~÷دخترم تو باید از کره بری +چ.چ.چ.چی...

#رمان پارت 8♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~ویو  کوک ساعت6ساعت ۵ بود رفتم کارا...

#رمان پارت5♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~وارد اتاق شدم یه مرد هیکلی بود که ب...

بچها این تصور کن از همی اعضاست

پارت2. وقتی دستش داشتی اما

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗(یک روانی) ویو ا.ت دیگه طاقت دوری جیمین رو ندارم بهتره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط