رمان
#رمان
پارت4
من هنوز عاشقتم
♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~
ویو کوک
با گریه به سمت خونه رفتم من عاشق ات بودم وبه خاستش احترام می زارم
اشکام رو پاک کردم و رفتم داخل خونه
(علامت های
مامان کوک:٪ باباش@ کوک -)
٪پسرم بیا شام بخور
-مامان شام نمیخورم
٪باشه پسرم هرجور راحتی (تر و خدا بیا به مامان منم بگو وقتی میگم گشنم نیست یعنی نیست)
رفتم تو اتاقم تو اتاق دراز کشیدم
ویو کوک ساعت ۱۲ شب
از خاب پریدم داشتم کابوس میدیم از اتاق رفتم بیرون مامان بابام خابیده بودن تو این دونیاا دیگه فقط مامان و بابام رو دارم
رفتم سمت آشپزخونه یه لیوان آب خوردم
سرم دردمیکرد تصمیم گرفتم برن بیرون یه هوایی بخورم
کتم رو پوشیدم و رفتم بیرون داشتم از کنار یه رستوران ردمیشدم که نوشته بود نیاز من به یه گارسون منم که از خدام بود داخله رستوران شدم (بچه تو کره مغاز ها ۲۴ ساعتی باز هستن شیفتی کار میکنن🤟😎) شدم رفتم سمت حساب دارییه خانومی بود گفتم ببخشید میتونم با رئیست صحبت کنم
حساب دار:بله حتماً
از این طرف لطفا در یه اتاقی رو زد
پارت4
من هنوز عاشقتم
♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~
ویو کوک
با گریه به سمت خونه رفتم من عاشق ات بودم وبه خاستش احترام می زارم
اشکام رو پاک کردم و رفتم داخل خونه
(علامت های
مامان کوک:٪ باباش@ کوک -)
٪پسرم بیا شام بخور
-مامان شام نمیخورم
٪باشه پسرم هرجور راحتی (تر و خدا بیا به مامان منم بگو وقتی میگم گشنم نیست یعنی نیست)
رفتم تو اتاقم تو اتاق دراز کشیدم
ویو کوک ساعت ۱۲ شب
از خاب پریدم داشتم کابوس میدیم از اتاق رفتم بیرون مامان بابام خابیده بودن تو این دونیاا دیگه فقط مامان و بابام رو دارم
رفتم سمت آشپزخونه یه لیوان آب خوردم
سرم دردمیکرد تصمیم گرفتم برن بیرون یه هوایی بخورم
کتم رو پوشیدم و رفتم بیرون داشتم از کنار یه رستوران ردمیشدم که نوشته بود نیاز من به یه گارسون منم که از خدام بود داخله رستوران شدم (بچه تو کره مغاز ها ۲۴ ساعتی باز هستن شیفتی کار میکنن🤟😎) شدم رفتم سمت حساب دارییه خانومی بود گفتم ببخشید میتونم با رئیست صحبت کنم
حساب دار:بله حتماً
از این طرف لطفا در یه اتاقی رو زد
۱۰.۰k
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.