پارت 14🌼
پارت 14🌼
شوگا: ایلین مراقب خودت باش چون ما نمیتونیم زیاد پیشت بمونیم تو هم زیاد دور نشو
ایلین: باشه نگران نباش
شوگا: سر میز نشسته بودم از وقتی امدم همش یه مرد داشت ایلین رو دید میزد یهو پاشد و رفت پیش ایلین
(علامت مرده+)
+سلام خانم
ایلین: سلام
+ کسی همراهتون نیست
ایلین: اهم خوب چیز نه
+اها یه اقا داخل اون اتاق پشتی کارتون داره به من گفت بیام بهتون بگم
ایلین: مرده خیلی مشکوک بود فک کردم یکی از اعضا کارم دارن و باهاش رفتم
شوگا: حواسم یهو پرت شد و وقتی نگاه کردم دیدم ایلین نیست زود پاشدم و رفتم دنبالش
ایلین: مرده منو برد سمت یه اتاق دیدم کسی داخل اتاق نیست دستمو گرفت و انداختم رو تخت
+بد جور دلمو بردی انگار مال کره نیستی اهل کجایی
ایلین: مرتیکه عوضی داری چیکار میکنی درو باز کن تا من برم
+اخی عزیزم فعلا نمیتونم این کارو کنم باید یکم ازت استفاده کنم
ایلین: مرده امد نزدیک و لبمو تا میتونست بوسید و یه مارک بزرگ رو گردنم گذاشت هر چی دستو پا میزدم نمیتونستم از زیرش بیام بیرون یهو امد پیراهنم رو جر داد
شوگا: یه اتاق بود وارد اتاق شدم دیدم یه مرد اونجاست و ایلینم اونجاست لباس ایلین رو پاره کرد رفتم و تا میتونستم کتکش زدم
ایلین: وقتی مرده لباسم رو پاره کرد و و خواست بهم دست بزنه شوگا وارد اتاق شد و اونو زد خیلی ترسیده بودم و همش گریه میکردم
شوگا: ایلین بسه دیگه گریه نکن بیا زود از اینجا بریم
کتم رو در اوردم و کردم دور ایلین و اونو بغل کردم و از اونجا رفتیم...
شوگا: ایلین مراقب خودت باش چون ما نمیتونیم زیاد پیشت بمونیم تو هم زیاد دور نشو
ایلین: باشه نگران نباش
شوگا: سر میز نشسته بودم از وقتی امدم همش یه مرد داشت ایلین رو دید میزد یهو پاشد و رفت پیش ایلین
(علامت مرده+)
+سلام خانم
ایلین: سلام
+ کسی همراهتون نیست
ایلین: اهم خوب چیز نه
+اها یه اقا داخل اون اتاق پشتی کارتون داره به من گفت بیام بهتون بگم
ایلین: مرده خیلی مشکوک بود فک کردم یکی از اعضا کارم دارن و باهاش رفتم
شوگا: حواسم یهو پرت شد و وقتی نگاه کردم دیدم ایلین نیست زود پاشدم و رفتم دنبالش
ایلین: مرده منو برد سمت یه اتاق دیدم کسی داخل اتاق نیست دستمو گرفت و انداختم رو تخت
+بد جور دلمو بردی انگار مال کره نیستی اهل کجایی
ایلین: مرتیکه عوضی داری چیکار میکنی درو باز کن تا من برم
+اخی عزیزم فعلا نمیتونم این کارو کنم باید یکم ازت استفاده کنم
ایلین: مرده امد نزدیک و لبمو تا میتونست بوسید و یه مارک بزرگ رو گردنم گذاشت هر چی دستو پا میزدم نمیتونستم از زیرش بیام بیرون یهو امد پیراهنم رو جر داد
شوگا: یه اتاق بود وارد اتاق شدم دیدم یه مرد اونجاست و ایلینم اونجاست لباس ایلین رو پاره کرد رفتم و تا میتونستم کتکش زدم
ایلین: وقتی مرده لباسم رو پاره کرد و و خواست بهم دست بزنه شوگا وارد اتاق شد و اونو زد خیلی ترسیده بودم و همش گریه میکردم
شوگا: ایلین بسه دیگه گریه نکن بیا زود از اینجا بریم
کتم رو در اوردم و کردم دور ایلین و اونو بغل کردم و از اونجا رفتیم...
۱۱.۵k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.