عشق نه اجبار

عــشــق نــه اجــبــار
part 5
+چه عجب سرم داد نزدی پرنسس
_بیا راجبش حرف نزنیم
+باشه هرچی تو بخوای

تهیونگ ماشین رو روشن کردم و دوباره حرکت کردیم
+راستی بابات این مرغداری رو تا چه حدی ساخته
_منظورت چیه

+طلـ*ـبکارا احـ*ـمقش فکر میکنن به مرغداریه پر مرغه ولی بیشتر شبیه خونه باغه
_فقط دیوار دورش رو ساخته با چنتا اتاق و یه استخر وقتی می خواست ادامش رو بسازه ورشکست شد
+استخر براچی ؟
_قرار بود استخر ماهی باشه برای مامانم ولی الان بیشتر استخر بچه های فامیله توی مرغداری
یه گلخونه هم هست اونم بیشترش برای مردم بوده اونقدر که مردم گل و گیاه از اونجا بردن من و مامانم نبردیم پول فروششون هم بابام داد به عموم
+همون عموت که قبلا پسرش از تو خاستـ*ـگاری کرده
_تو از کجا میدونی ؟
+من از وقتی که وارد بازار کار شدم پیش بابات بودم پیش خودت چی فکر کردی
_پس باید بدونی عموم دنبال پو*ل بود قدیما تو کارهای گلخونه کمک میکرد چون بابام بهش حقو*ق میداد
الان که دیگه بابام بهش حقو*ق نمیده حتی زنگ هم به بابام نمیزنه
+فعلا که شانس آوردم
جای مرغداریش چه شکلیه؟
_یه روستا نزدیک بوسان
+محل تولد بابات اره؟
_آره البته بیشتر شبیه محل مر*گه تا تولد اون روستا پر بد*بختیه
دوتا از بردارا جون بابام اونجا مر*دن پدر بزرگم اونجا مرد بابام میخواست پو*ل جمع کنه تا مرغداریش رو توی اون خراب شده بسازه برای همین وضعیت ما اینجوری شد
+میدونستی کل بازار ماشین دست بابات بوده بدون اجازه اون کسی ماشینی خرید و فروش نمیکرد واقعا حیف شد
_راستش همیشه بابام الگو زندگیم بود اون توی یه روستا کوچیک به دنیا اومد وقتی ۱۷ سالش بود تنها اومد سئول خودش کار کرد و شد بزرگ ترین تا*جر سئول ولی الان چی الان یه فرا*ریه
+همچی درست میشه منم کمک عمو میدم تا برگرده وارد بازار بشه
دیدگاه ها (۹)

عــشــق نــه اجــبــارpart 6+پدرت آدم قویه میتونی دوباره شرو...

عــشــق نــه اجــبــارpart 7ات:بنظر خودم بهترین کار رو کردم ...

عــشــق نــه اجــبــارpart 4+من که نگفتم نرو گفتم تنها نرو م...

عــشــق نــه اجــبــارpart 3سوار لیمو*زین شدم بابا هنوز هم ا...

خون آشام عزیز (67)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط