ساعت به وقت پر زدنم درد میکند

ساعت به وقت پر زدنم درد می‌کند!
من زنده‌ام ولی کفنم درد می‌کند!

آه ای دقیقه‌های پر از تیک و تاک درد،
بغض نشسته در سخنم درد می‌کند!

حالی برای پرسه زدن بین گریه نیست
هم رفتنم هم آمدنم درد می‌کند!

وقتی که اشکِ گرم، به دادم نمی‌رسد
یک آهِ سرد، در دهنم درد می‌کند!

فواره هم فراز و فرود مرا نداشت
فهمیده ام چرا بدنم درد می‌کند!

دریا منم که بی تو به ساحل نمی‌رسد
موج تو روی پیرهنم درد می‌کند!

از بس که متهم شده‌ام در نگاهِ تو
احساسِ تلخِ زن شدنم درد می‌کند!

عادت نکرده ام به خودم، کنج انزوا
روحِ میان انجمنم درد می‌کند!

با درد زنده ام... به همین درد دلخوشم...
بیچاره من که بی تو "منم" درد می‌کند!

#زهره_هوشیار
دیدگاه ها (۱)

گفتم ز کار برد مرا خنده کردنت خندید و گفت من به تو کاری نداش...

بر دل نشسته ایمانند باران روی برگ...#علی_سلطانی

نه سراغی نه سلامی خبری میخواهمقدر یک قاصدک از تو اثری می خوا...

قد تکون أحلامک ..‏سقطت فی بئر یوسف ...‏لکن ..!‏کُن علی ثقة أ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

عشق غیر منتظره پارت 12

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط