دشمن ناتنیpt

دشمن ناتنیpt3
با وارد شدن شخصی که چهره معصومی داشت تمام افراد عموش مثل سرباز ها وایسادن .نزدیک شدن مرد باعث شد که دختر از روی صندلی بلند شه
&معرفی میکنم ،برادرزادم سوهی
$خوشوقتم
+میتونم اسمتون رو بدونم؟
$جین
دختر به دستی که مرد جلوش گرفته بود نگاه کرد و درآخر دست داد.
.
$قبل از هرچیزی باید تمرین ببینی،درست مثل افراد دیگه
دختر که با دقت به حرفای مرد جلوش گوش میداد برخلاف اطرافیانش هیچ ترسی از مرد نداشت
+اگه نیاز نباشه؟
جین از اعتماد به نفس دختر لبخندی زد
$نگران نباش نیاز میشه،هرچقدر هم که بلد باشی کار ما شوخی نیست ،دشمن های سر سختی قراره سر راهت قرار بگیره
سوهی صاف نشست و به دور و بر نگاه انداخت
$بگو ببینم دختر برای چی میخوای بیای تو این کار ،قرار نیست امنیتت تضمین بشه
+میدونم ،نگران نباش من از بچگی با این چیزا آشنام فکر منو نکن
سوهی با قصد اینکه جواب قبلی مرد رو مسخره کنه مثل خودش جواب داد
$چطوری؟
+مثل اینکه خبر نداشتید ،من دختر کیم سون هو هستم،نمیدونستم دوستتون (به نامجون نگاه کرد) بهتون نگفته بود که برادرشه
جین با شنیدن اسم کیم سون هو لبخندش از بین رفت با بهت به نامجون نگاه کرد
$خیلی وقته که فعالیتی نداشته،درسته؟
+درسته،از این به بعد من قراره کار هارو جلو ببرم،ولی قبلش باید آماده بشم ،پس از شما استفاده میکنیم
سوهی که حالا قدرت رو دست خودش میدید احترام و کنار گذاشت
+نگفتید از می میتونم آموزش هارو ببینم؟
$از فردا بیا
.
بعد از خارج شدنش از اون مکان بدون اینکه به خونه بره به سمت خونه پدرش رفت،قرار بود شام رو اونجا باشه.با باز کردن در عمارت توسط نگاهبان ماشین رو داخل حیاط برد و بعد وارد خونه شد.
(زمان شام ساعت:7:30)
# ببخشید عزیزم قرار بود با پسرم آشنات کنم ولی براش کار پیش اومد نتونست بیاد
سوهی حتی یادش نبود که زن همچین حرفی زده و بدون حرفی به غذایی که جلوش گذاشته بودن نگاه کرد و بعد شروع به خوردن کرد.
دیدگاه ها (۱۱)

دشمن ناتنیpt4بعد از شام برای چند دقیقه هر سه تا کنار هم صحبت...

دشمن ناتنیpt5-چه کاری بلدی؟+هرچی بگی مرد به سوهی آخرین نگاه ...

دشمن ناتنی pt2وارد خونه شد با یادآوری مادرش به کل خونه نگاهی...

دشمن ناتنی pt1سرش رو از پنجره ماشینی که توش بود بیرون آورد و...

I belong to youP:4توی خونهنامجون جین رو بغل کرد و بردش داخل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط