دشمن ناتنیpt

دشمن ناتنیpt5
-چه کاری بلدی؟
+هرچی بگی
مرد به سوهی آخرین نگاه رو انداخت و بعد به سمت سکو تیراندازی رفت
~برو پیشش
سوهی با حرف پسر کنارش رفت و کنار مردی که حتی اسمش رو نمیدونست وایساد.
مرد اسلحه سمت دختر گرفت و دختر بدون تردید اسلحه رو ازش گرفت
-هدفت دورترین بطریه
+واقعا؟
مرد نگاه سردی به دختر کرد و دختر متقابلاً بهش نگاه کرد فقط با یه نگاهی که که اول به هدف کرد به مرد خیره شد و بدون نگاه دیگه ای به هدف شلیک کرد و صدای شکستن بطری باعث لبخند رو لبش شد
+فک میکردم سخت تر از این حرفا قراره تمرین کنم
-باید به هدفت نگاه کنی
بدون توجه به حرف دختر گفت و بقیه اسلحه رو پر کرد
+وقتی هدفم بی جون باشه حال نمیده،میفهمی که چی میگم؟
مرد اسلحه سمت سر دختر گرفت و دختر هم با خونسردی نگاهی بهش کرد
-نطرت چیه هدف همیدگه باشیم
+فکر خوبیه
-پس برو وایسا
سوهی به سمت یکی از بطری ها رفت و بعد اون رو سرش گذاشت کمی دورتر جلو مرد وایساد .
صدای شلیک تو فضا پیچید و در آخر شیشه خورده ها رو زمین ریخته شد.
جاهاشون عوض شد و این دفعه مرد بود که جای دختر وایساده بود و بطری رو سرش قرار داد.
با گرفتن اسلحه سمت مرد تمام نگاهبانا اسلحه خودشون رو به سمت دختر گرفتن و منتظر یه اشتباه کوچیک از سمت دختر بودن.
گلوله از اسلحه خارج و با شتاب به بطری برخورد کرد و در آخر تیکه از شیشه گونه مرد رو زخمی کرد
-کارت بد نبود
+بد نبود؟اما زخمت همچین چیزی نمیگه
همینطور که مشغول بستن بند کفشش بود گفت
$اینجا چه خبر،جونکوک حالت خوبه؟
-خوبم
جین به دختری که با خونسردی وایساده بود نگاه کرد
$قرار از روز اول دردسر درست کنی ؟
+دردسر ؟ ما فقط بازی کردیم همین ،زیاد سخت نگیر و قبول کن تمرانتتون خیلی کسل کنندست ،بنطرم سرگروه رو عوض کنید اینطوری بهتره.
نگاهی به مرد انداخت و بعد از زیر زمین خارج شد و دقیقا منتظر جین تو حیاط وایساد بود.
$با هرکی هرکاری دلت خواست بکن ولی به جیمین و جونکوک فکر هم نمیکنی چه برسه که بخوای کاری کنی
+اوه جین،من هنوز 24 ساعت نشده که اومدم اینجا،از الان میخوای ترسیدن رو شروع کنی مرد گنده.
$واقعا که شبیه باباتی
و بعد به اتاقش برگشت.
دیدگاه ها (۱)

دشمن ناتنیpt6سوهی وقتش رو بدون انجام هیچ کاری گذروند و در آخ...

دشمن ناتنیpt7$بیا توسوهی وارد شد $باز چی شده ؟+بزار برم باها...

دشمن ناتنیpt4بعد از شام برای چند دقیقه هر سه تا کنار هم صحبت...

دشمن ناتنیpt3با وارد شدن شخصی که چهره معصومی داشت تمام افراد...

سناریوو بانگو پارت سه

درحالی که داشتی نفس کم می‌آوردی، ناله ای کردی و با هول دادن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط