فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part³⁰

_تو..تو الکی میگی!غیر ممکنه
دردش بد بود نمی تونستم از درد حرف بزنم
_به توعم چه طوری حامله شدی؟از کی؟(از عمم😐)
+هم..ون..موقع..ک..بهم..ت.جاوز.کردی..این اتفاق افتاد،هیچ وقت نمیبخشمت(با گریه)
_خفه شوو(با داد)تو از من حامله نیستی من حواسم بود مطمعنم نریختم توت

از این همه بی حیاییش من سرخ شدم
چند دقیقه سکوت بدی بینمون تشکل شد ک با حرف جیمین بدنم یخ کرد
_باید سقطش کنی!
+چ..چی؟من این کارو نمیکنم
_باید این کارو کنی!اگه..اگه دشمنان بفهمن!تو نمیتونی بچه رو نگه داری باید سقطش  کنی
+من نمیخام بچمو بکشم
_خفه شو (کمی بلند)فردا میریم آزمایشگاه تا سقطش کنیم
+من نمیخام قاتل بچم بشم
_حرف اضافی بزنی همینجا سقطش میکنم
+جی..
جیمین همینطور ک داشتیم حرف میزدیم لباساشو پوشید و رفت بیرون بدون اینکه منتظر حرفم وایسه
دیدگاه ها (۲)

#فیک #نوازش_باد Part³¹جیمین رفت و منو با ی عالمه غم و سوال ت...

#فیک #نوازش_باد Part³²بعد از نیم ساعت صبر کردن صدام کردن ک ر...

#فیک #نوازش_باد Part²⁸_نگران نباش بدون  درد انجامش میدمبه سم...

#فیک #نوازش_باد Part²⁷+جیمین من.._خفه شو هرزه لباساتو بپوش(ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط