پارت¹⁹
پارت¹⁹
(بچها دیگه اسم فیکو نمیزارم)
*ویوبعدمدرسه*
ات ـ خوب دیگه من میرم خونم..بای..
همه بجز کوک ـ بای
اتویو
رفتم خونه
اولین کاری ک انجام دادم این بود ک برم حموم
ی دوش طولانی گرفتمو اومدم بیرون
موهامو خشک کردمو روتین پوستیمو انجام دادم
کمی خابم میومد و میخاستم بخابم
ولی یچیزی اذیتم میکرد
رفتم توی حال ک دیدم چانیول با لبخند مزخرفی بهم خیره شده
ات ـ عه چانیول اینجا چیکار میکنی؟ اصلا چجوری اومدی تو
چانیول ـ تو اصلا نگران خودت نیستی؟ اصلا شاید من اون نامه رو نوشته بودم! اوپش لو دادم
ات ـ تو..تو گرگینه ای؟
چانیول ـ خودت باید بفهمی
یهو از خاب پریدم
پس..پس باید برم خونهی چانیول..
پاشدم یچیزی پوشیدمو راه افتادم
بعداز ¹⁰مین رسیدم
دوبار در زدم وا نکرد بعد فهمیدم خونه ی کوکه..چقد اسکلم
رفتم دم در خونهی کوک
نفسمو دادم بیرونو در زدم
کوک درو وا کرد
کوک ـ بلـ....عه مزاحم! چی میخـ..
ات ـ با تو کار ندارم*کشید کوکو کنار*چانیول بیا باید بریم خونت
چانیول ـ چرا؟
ات ـ حرف اضافه نزن فقد بیا..خیلی فوریه
چانیول ـ باشه بریم
بعداز اون سریع از اون خونه زدم بیرون
کوکویو
یکی در زد رفتم درو وا کردم
ات بود..راستش خوشحال بودم ولی وقتی منو کشید کنار قلبم شکست
ولی من حق نداشتم ناراحت بشم چون خودم ات رو بیرون کردم
ات با چانیول رفتن..
هاری ـ ینی چیکار داشت؟
تهیونگ ـ اینطور ک بوش میاد دنبال گرگینیس..
کوک ـ چیی؟ گرگینه؟ واقعا هست؟
تهیونگ ـ اره..با ات رفته بودیم خونم اونجا ی در مخفی رو پیدا کرد
یکی داره جاسوسی هممونو میکنه..بعدم ک ی نامه پیدا کرد
کوک ـ پس..پس راس میگفت*ناراحت*
اتویو
توی خونهی چانیول داشتم همینطوری میگشتم ک ی در کوچیکیو پیدا کردم..
داشتم میرفتم سمتش ک یدفه چانیول محکم هلم داد ک باعث شد بخورم ب ویترینِ شیشهایش
شیشه هاش ب هزارتا قسمتای کوچیک تبدیل شد و بعذیاشون رفت توی تنم
ات ـ اییی چته؟
چانیول ـ فک کنم پیداش کردی!
ات ـ تو..تو گرگینه ای؟
چانیول ـ اوهوم..تادااا..خوب نقش بازی کردم مگه ن عسلی؟
ات ـ عوضی..
اینو ک گفتم چانیول عصبی شد و ناخوناش دراز شد و ب سمتم حمله ور شد
من تو این وعضیت دعا دعا میکردم یکی بیاد منو نجات بده..ولی خودم خیلی ناگهانی تونستم هلش بدم ک بخوره تو دیوار
ات ـ چیشد؟
چانیول ـ وحشیییییی*داد*(دوباره اوند ب سمت ات حمله ور بشه ک ات با ی قدرتی تونست چانیول رو کنترل کنه)
چانیول ـ نه نه این کارو نکنننن
ات ـ دست خودم نیییسس
کوکویو
داشتم فک میکردم برم معذرت خاهی کنم
اره فکر خوبیه
اماده شدم و راه افتادم
در زدم کسی جواب نداد
دیگه داشتم نگران میشدم پس ب داخل خونه تله پرت کردم
با اون صحنهای ک دیدم انگار ی سطل اب ریختن روم
کوک ـ چانیولللللل*داد*
ـ
حیمایت؟
(بچها دیگه اسم فیکو نمیزارم)
*ویوبعدمدرسه*
ات ـ خوب دیگه من میرم خونم..بای..
همه بجز کوک ـ بای
اتویو
رفتم خونه
اولین کاری ک انجام دادم این بود ک برم حموم
ی دوش طولانی گرفتمو اومدم بیرون
موهامو خشک کردمو روتین پوستیمو انجام دادم
کمی خابم میومد و میخاستم بخابم
ولی یچیزی اذیتم میکرد
رفتم توی حال ک دیدم چانیول با لبخند مزخرفی بهم خیره شده
ات ـ عه چانیول اینجا چیکار میکنی؟ اصلا چجوری اومدی تو
چانیول ـ تو اصلا نگران خودت نیستی؟ اصلا شاید من اون نامه رو نوشته بودم! اوپش لو دادم
ات ـ تو..تو گرگینه ای؟
چانیول ـ خودت باید بفهمی
یهو از خاب پریدم
پس..پس باید برم خونهی چانیول..
پاشدم یچیزی پوشیدمو راه افتادم
بعداز ¹⁰مین رسیدم
دوبار در زدم وا نکرد بعد فهمیدم خونه ی کوکه..چقد اسکلم
رفتم دم در خونهی کوک
نفسمو دادم بیرونو در زدم
کوک درو وا کرد
کوک ـ بلـ....عه مزاحم! چی میخـ..
ات ـ با تو کار ندارم*کشید کوکو کنار*چانیول بیا باید بریم خونت
چانیول ـ چرا؟
ات ـ حرف اضافه نزن فقد بیا..خیلی فوریه
چانیول ـ باشه بریم
بعداز اون سریع از اون خونه زدم بیرون
کوکویو
یکی در زد رفتم درو وا کردم
ات بود..راستش خوشحال بودم ولی وقتی منو کشید کنار قلبم شکست
ولی من حق نداشتم ناراحت بشم چون خودم ات رو بیرون کردم
ات با چانیول رفتن..
هاری ـ ینی چیکار داشت؟
تهیونگ ـ اینطور ک بوش میاد دنبال گرگینیس..
کوک ـ چیی؟ گرگینه؟ واقعا هست؟
تهیونگ ـ اره..با ات رفته بودیم خونم اونجا ی در مخفی رو پیدا کرد
یکی داره جاسوسی هممونو میکنه..بعدم ک ی نامه پیدا کرد
کوک ـ پس..پس راس میگفت*ناراحت*
اتویو
توی خونهی چانیول داشتم همینطوری میگشتم ک ی در کوچیکیو پیدا کردم..
داشتم میرفتم سمتش ک یدفه چانیول محکم هلم داد ک باعث شد بخورم ب ویترینِ شیشهایش
شیشه هاش ب هزارتا قسمتای کوچیک تبدیل شد و بعذیاشون رفت توی تنم
ات ـ اییی چته؟
چانیول ـ فک کنم پیداش کردی!
ات ـ تو..تو گرگینه ای؟
چانیول ـ اوهوم..تادااا..خوب نقش بازی کردم مگه ن عسلی؟
ات ـ عوضی..
اینو ک گفتم چانیول عصبی شد و ناخوناش دراز شد و ب سمتم حمله ور شد
من تو این وعضیت دعا دعا میکردم یکی بیاد منو نجات بده..ولی خودم خیلی ناگهانی تونستم هلش بدم ک بخوره تو دیوار
ات ـ چیشد؟
چانیول ـ وحشیییییی*داد*(دوباره اوند ب سمت ات حمله ور بشه ک ات با ی قدرتی تونست چانیول رو کنترل کنه)
چانیول ـ نه نه این کارو نکنننن
ات ـ دست خودم نیییسس
کوکویو
داشتم فک میکردم برم معذرت خاهی کنم
اره فکر خوبیه
اماده شدم و راه افتادم
در زدم کسی جواب نداد
دیگه داشتم نگران میشدم پس ب داخل خونه تله پرت کردم
با اون صحنهای ک دیدم انگار ی سطل اب ریختن روم
کوک ـ چانیولللللل*داد*
ـ
حیمایت؟
۱۱.۷k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.