چند پارتی ... پارت ۴
با تمام توانم شروع کردم به دوییدن باید هر چه سری پیداش کنم ازش معذرت بخوام یعنی منو می بخشه ...
معلومه که نه
ات « نظرم عوض شد میگیرم روبه سمت ساحل کردم دلم مشتاق این بود که به سمت ساحل برم از آفتاب آرامش بگیرم ... من میدونم یونگی این حرفا رو از ته دلش نزده بردارم من انقد قلب مهربونی داره که نمی تونم توصیف کنم ...
تو ساحل همه مایو پوشیده بوده هه دلشون خوشه یه جایی بود که رختکن که بود کنار لب دریا نشستم کمی آرامش از افتاب دریافت کنم ...
که با سر خوردم تو اب نگاهی کردم ...
یه دختر که بود میخندید ....
دیگه اون روی من بالا آمد سمت دختره رفتم موهاش رو گرفتم ...
ات«اهای زنیکه
.... بامنی مفت خور گاو ....
ات« اره دقیقن با خود کودنتم پدر سگ ...
گاو عمده اشغال
... آخ که چقد بدبختی میدونی اذیت کردن حیوان هایی مث تو خیلی لذت بخشه میدونی ...
ات« لذت بخش اره بزار ... یخرده دیگه لذت رو بهت نشون بودم
محکم سرم رو کوبیدم به دماغش ... که جیغش کل کره رو پر کرد زنیکه دهاتی
تا تو باشی با من در نیوفتی ... خیکی
..... ریدم به بهت با این تربیت تو ....
چی گفتی...
اشغال کثافت بهت نشون میدم اگه خودم از روی جنازت رد نشدم
با مشت محکم کوبیدم تو دهنش میخواستم مشت دوم رو بزنم که دستام از پشت کشیده شد نگاهی کردم یونگی بود
اون اینجا چیکار میکنه حتمن متوجه اشتباهش شده
یونگی« ات چرا داری دعوا میکنی عزیزم
ات« به تو ربطی نداره ولم کن برم این دختره عوضی رو حالش رو جا بیارم ...
من امروز اینو آدم میکنم ... میخواستم با پا بکوبم تو دهنش که یونگی به زور منو با خودش به سمت ماشینش میبرد بوی الکل میداد حتمن مست کرده بوده
ات« ولم کن مگه نگفتی برم بیرون آمدم بیرون دیگه چیکارم داری ...
نزار بیشتر از این ازت متنفر باشم
معلومه که نه
ات « نظرم عوض شد میگیرم روبه سمت ساحل کردم دلم مشتاق این بود که به سمت ساحل برم از آفتاب آرامش بگیرم ... من میدونم یونگی این حرفا رو از ته دلش نزده بردارم من انقد قلب مهربونی داره که نمی تونم توصیف کنم ...
تو ساحل همه مایو پوشیده بوده هه دلشون خوشه یه جایی بود که رختکن که بود کنار لب دریا نشستم کمی آرامش از افتاب دریافت کنم ...
که با سر خوردم تو اب نگاهی کردم ...
یه دختر که بود میخندید ....
دیگه اون روی من بالا آمد سمت دختره رفتم موهاش رو گرفتم ...
ات«اهای زنیکه
.... بامنی مفت خور گاو ....
ات« اره دقیقن با خود کودنتم پدر سگ ...
گاو عمده اشغال
... آخ که چقد بدبختی میدونی اذیت کردن حیوان هایی مث تو خیلی لذت بخشه میدونی ...
ات« لذت بخش اره بزار ... یخرده دیگه لذت رو بهت نشون بودم
محکم سرم رو کوبیدم به دماغش ... که جیغش کل کره رو پر کرد زنیکه دهاتی
تا تو باشی با من در نیوفتی ... خیکی
..... ریدم به بهت با این تربیت تو ....
چی گفتی...
اشغال کثافت بهت نشون میدم اگه خودم از روی جنازت رد نشدم
با مشت محکم کوبیدم تو دهنش میخواستم مشت دوم رو بزنم که دستام از پشت کشیده شد نگاهی کردم یونگی بود
اون اینجا چیکار میکنه حتمن متوجه اشتباهش شده
یونگی« ات چرا داری دعوا میکنی عزیزم
ات« به تو ربطی نداره ولم کن برم این دختره عوضی رو حالش رو جا بیارم ...
من امروز اینو آدم میکنم ... میخواستم با پا بکوبم تو دهنش که یونگی به زور منو با خودش به سمت ماشینش میبرد بوی الکل میداد حتمن مست کرده بوده
ات« ولم کن مگه نگفتی برم بیرون آمدم بیرون دیگه چیکارم داری ...
نزار بیشتر از این ازت متنفر باشم
- ۶۳.۱k
- ۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط