ازدواج زوری : پارت دوم
ازدواج زوری : پارت دوم
وقتی صدای زنگ درو شنیدم از جام مثل یه برق پریدم دور و برمو نگاه کردم نمیدونستم باید چیکار کنم کم مونده بود سکته کنم
بابای نام را : عزیزم فکر کنم خ...خ...ودشه باید د...رو باز ک.....نم
مامان نام را : ب....باشه
بابای نام را : *درو باز کرد
-به به اقای پارک سولومون
بابای نام را : س... سلام اقای جونکوک
+ پس این عوضی اسمش جونکوکه
مامان نام را : سلام اقای جئون بفرمایید بشینید ا...اینجا
-من زیاد نمیمونم واسه اینکه وقتمو هدر بدم پس فقط نام را رو میبرم و میرم
مامان نام را : با گریه ریز ب... بله شما اینجا بشینید که من به نام را بگم ا...ماده بشه
-حله ولی سریع باشید
مامان نام را : چ...چشم
مامان نام را : تق تق ( صدای در زدن) عزیزم میشه درو ب... از کن
+ درو باز کردم اما با وحشت
مامان نام را : سریع درو بست و اومد سمتم و با گریه گفت دخترم من واقعا معذرت میخوام خیلی معذرت میخوام اما کاری از دستم بر نمیاد
+ از ترس نمیتونستم حرف بزنم و فقط گریه میکردم
مامان نام را دخترم باید سریع اماده بشی وگرنه یه بلایی سرمون میاره اما سعی کن خوب به خودت برسی وگرنه پشیمون میشه و یچیز دیگه اون خیلییییییی پولداره میتونه ترو خوشبخت کنه
+ ب...ب... باشه م....مامان ( مدل لباس در صفحه بعد)
لباسمو که پوشیدم دستم خیلی وحشتناک میلرزید رفتم درو باز کنم که با یه مرد فوق جذاب و جنلتمن رو برو شدم اون خیره شده بود به من اومد سمتم و دستشو گزاشت دور کمرم
+ میشه ازش.. شون خداحا....
-نه بریم
مجبور بودم قبول کنم وقتی دستشو گزاشت دور کمرم که بریم پشتمو نگاه کردم و دیدم بابام داره حرص میخوره اما کاری از دستش بر نمیومد وقتی رفتیم بیرون ماشین اون اقا رو دیدم که برگام ریخته بود اون گرون ترین و کمیاب ترین ماشین جهان بود سوار شدیم و اون ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
-پس اسمت نام را عه
+ ب...بله
-یه سوال ازت میپرسم باید جواب بدی
+ ب...بله بفرمایید
-ببینم امادگی داری؟
+ امادگی؟ امادگیه چی
-یه پوزخند ریزی زد و گفت چون قراره هرشب به فا....کت بدم
وقتی صدای زنگ درو شنیدم از جام مثل یه برق پریدم دور و برمو نگاه کردم نمیدونستم باید چیکار کنم کم مونده بود سکته کنم
بابای نام را : عزیزم فکر کنم خ...خ...ودشه باید د...رو باز ک.....نم
مامان نام را : ب....باشه
بابای نام را : *درو باز کرد
-به به اقای پارک سولومون
بابای نام را : س... سلام اقای جونکوک
+ پس این عوضی اسمش جونکوکه
مامان نام را : سلام اقای جئون بفرمایید بشینید ا...اینجا
-من زیاد نمیمونم واسه اینکه وقتمو هدر بدم پس فقط نام را رو میبرم و میرم
مامان نام را : با گریه ریز ب... بله شما اینجا بشینید که من به نام را بگم ا...ماده بشه
-حله ولی سریع باشید
مامان نام را : چ...چشم
مامان نام را : تق تق ( صدای در زدن) عزیزم میشه درو ب... از کن
+ درو باز کردم اما با وحشت
مامان نام را : سریع درو بست و اومد سمتم و با گریه گفت دخترم من واقعا معذرت میخوام خیلی معذرت میخوام اما کاری از دستم بر نمیاد
+ از ترس نمیتونستم حرف بزنم و فقط گریه میکردم
مامان نام را دخترم باید سریع اماده بشی وگرنه یه بلایی سرمون میاره اما سعی کن خوب به خودت برسی وگرنه پشیمون میشه و یچیز دیگه اون خیلییییییی پولداره میتونه ترو خوشبخت کنه
+ ب...ب... باشه م....مامان ( مدل لباس در صفحه بعد)
لباسمو که پوشیدم دستم خیلی وحشتناک میلرزید رفتم درو باز کنم که با یه مرد فوق جذاب و جنلتمن رو برو شدم اون خیره شده بود به من اومد سمتم و دستشو گزاشت دور کمرم
+ میشه ازش.. شون خداحا....
-نه بریم
مجبور بودم قبول کنم وقتی دستشو گزاشت دور کمرم که بریم پشتمو نگاه کردم و دیدم بابام داره حرص میخوره اما کاری از دستش بر نمیومد وقتی رفتیم بیرون ماشین اون اقا رو دیدم که برگام ریخته بود اون گرون ترین و کمیاب ترین ماشین جهان بود سوار شدیم و اون ماشینو روشن کرد و حرکت کرد
-پس اسمت نام را عه
+ ب...بله
-یه سوال ازت میپرسم باید جواب بدی
+ ب...بله بفرمایید
-ببینم امادگی داری؟
+ امادگی؟ امادگیه چی
-یه پوزخند ریزی زد و گفت چون قراره هرشب به فا....کت بدم
۹.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.