یادمه یه روز که از خواب پا شدم

یادمه یه روز که از خواب پا شدم ,
فهمیدم یه تار موی سفید توو سرم در اومده ...
عصرش که با هم بودیم
و تو داشتی طبق معمول با چشمات چشمامو اذیت می کردی ,
با خنده گفتم:
تو چی از جون من میخوای!؟
نگا موهام داره سفید میشه از دستت ...!

از اون روز به بعد جات هم توو دلم بود ,
هم روو سرم ...!
هر وقت دلتنگت می شدم میرفتم جلوی آینه
و زل می زدم به اون یه تار موی سفید...!
روزا و شب گذشتن و من گمت کردم ...
اما هنوز اون یه تار مو وسط سرمه ...!

هر روز که از خواب پا میشم
قبل از اینکه جلوی آینه برم
دعا می کنم تار موی سفید جدیدی اضافه نشده باشه ...!
می ترسم ...
خیلی می ترسم ...
میترسم موهام سفید شه اونجا هم گمت کنم ...!
دیدگاه ها (۷)

خبر مرگم را که شنیدیگریه نکن...موهایت را کوتاه کنرژ قرمز بزن...

اگر معلم شیمی شدید راستگو باشیدو گرماده ترین واکنش رو" بغل "...

'چی شد یهو ؟'ما گیر کردیم ... دیدی وقت سفر به هم میگن زود را...

به او بگویید دوستش دارمگمان نکند در این بحبوحه فیلتر شدن صفح...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

مآفیآی قرمز من

روانی منP53

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط