ازدواج سوری پارت 30
ازدواج سوری پارت 30
ویو مین یونگ
ـ قبلا یه دوربین مخفی تو خونه ی ات اینا گذاشتیم، باید از اون استفاده کنیم
ویو ات
مین یونگم اومد پیوست به جمع
ـ من میرم دستشویی و میام
از جام بلند شدم رفتم تو دستشویی
ویو تهیونگ تا ات رفت...
مین یونگ ـ چهارشنبه تولد ات اس
ـ وااای اره چیکتر کنم؟
مین یونگ ـ پی دی نیم کفت که وقتی شما با طرفدار هاتونن هستسم همونجا هم براش تولد میگیریم
ناجینا ـ خب؟
میم یونگ ـ به یه سری فیلم از لحظات زندگیه ات لازم داریم
رایدس ـ تهیونگ عصبی نشیاا...
ـ از چی؟
ناجینا ـ اخه یه دوربین ریز گذاشتیم تو اتاق تو و ات...
ـ شتتت، اگه فیلما بره پیش ادیتور کمپانی نصف شرفم از بین میره
جیمین ـ ها ها ها...
یه لحظه فکرم رف به اون فیلمی که تو گوشیه ات بود بعد واسه خودم فرستادم رو گوشیه ات پاکش کردم
ـ اما، یه فیلم دارم که ات پارم میکنه
نایجنا ـ چه فیلمی؟
مین یونگ ـ ات اومد هیچی نگین*با صدای اروم*
ویو ات
تا اومدم انگار یه خبرایی بود من نمیدونم
ـ چیزی شده؟
ته ـ انیو
ـ اوکی
ویو نیانگ
یه پیام اومد رو گوشیم یکی از همکلاسی هام بود اون پیام: سلام نیانگ جونم، میگم صفحه ی 48 کتاب ریاضی رو نوشتی؟:
ـ اومااااا
مامان ـ چیشده؟
ـ ریاضی تکلیف داشتم
مامان ـ اشکالی نداره، الان برو بنویسش اینجا که دفترو مداد داری
ـ باشه
رفتم تو اتاق سوالا رو نوشتم هیچی از این مبحس یاد نگرفتم
داشتم روشون فکر میکردم که مین هیوک اومد تو اتاق
مین هیوک ـ چیزی شده؟
ـ نمی تونم سوالا رو حل کنم
مین هیوک ـ بزار کمکت کنم (همسن هستن)
ـ واقعا؟
مین هیوک ـ اره
اومد بغل دستم نشست شروع کرد به توضیح دادن *بعد از توضیح دادن*
مین هیوک ـ الان متوجه شدی؟
ـ اوهوم ممنون
مین هیوک ـ تشکر نمیخواد
ـ چرا؟
مین هیوک ـ فک کن اینو به عنوان پسر داییت انجام دادم
ـ باشه
ویو مین یونگ
ـ قبلا یه دوربین مخفی تو خونه ی ات اینا گذاشتیم، باید از اون استفاده کنیم
ویو ات
مین یونگم اومد پیوست به جمع
ـ من میرم دستشویی و میام
از جام بلند شدم رفتم تو دستشویی
ویو تهیونگ تا ات رفت...
مین یونگ ـ چهارشنبه تولد ات اس
ـ وااای اره چیکتر کنم؟
مین یونگ ـ پی دی نیم کفت که وقتی شما با طرفدار هاتونن هستسم همونجا هم براش تولد میگیریم
ناجینا ـ خب؟
میم یونگ ـ به یه سری فیلم از لحظات زندگیه ات لازم داریم
رایدس ـ تهیونگ عصبی نشیاا...
ـ از چی؟
ناجینا ـ اخه یه دوربین ریز گذاشتیم تو اتاق تو و ات...
ـ شتتت، اگه فیلما بره پیش ادیتور کمپانی نصف شرفم از بین میره
جیمین ـ ها ها ها...
یه لحظه فکرم رف به اون فیلمی که تو گوشیه ات بود بعد واسه خودم فرستادم رو گوشیه ات پاکش کردم
ـ اما، یه فیلم دارم که ات پارم میکنه
نایجنا ـ چه فیلمی؟
مین یونگ ـ ات اومد هیچی نگین*با صدای اروم*
ویو ات
تا اومدم انگار یه خبرایی بود من نمیدونم
ـ چیزی شده؟
ته ـ انیو
ـ اوکی
ویو نیانگ
یه پیام اومد رو گوشیم یکی از همکلاسی هام بود اون پیام: سلام نیانگ جونم، میگم صفحه ی 48 کتاب ریاضی رو نوشتی؟:
ـ اومااااا
مامان ـ چیشده؟
ـ ریاضی تکلیف داشتم
مامان ـ اشکالی نداره، الان برو بنویسش اینجا که دفترو مداد داری
ـ باشه
رفتم تو اتاق سوالا رو نوشتم هیچی از این مبحس یاد نگرفتم
داشتم روشون فکر میکردم که مین هیوک اومد تو اتاق
مین هیوک ـ چیزی شده؟
ـ نمی تونم سوالا رو حل کنم
مین هیوک ـ بزار کمکت کنم (همسن هستن)
ـ واقعا؟
مین هیوک ـ اره
اومد بغل دستم نشست شروع کرد به توضیح دادن *بعد از توضیح دادن*
مین هیوک ـ الان متوجه شدی؟
ـ اوهوم ممنون
مین هیوک ـ تشکر نمیخواد
ـ چرا؟
مین هیوک ـ فک کن اینو به عنوان پسر داییت انجام دادم
ـ باشه
۸.۸k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.