رمان سفر برای عشق پارت ۳۸
رمان سفر برای عشق پارت ۳۸
تهیونگ : ا.ت عشقم حالت خوبه؟؟؟
ا.ت : آره خوبم ( ا.ت تو ذهنش )
( وای خدایا چرا حالم بد شد نکنه حامله ام وای نه خدا نکنه اگه حامله باشم تهیونگ نمیزاره تا نه ماه برم مطب وای نه فقط حالم بد شده آره من بعضی موقع ها اینجوری میشم )
از wc اومد بیرون که همه نگران شدن
@ خوبی دخترم
☆ حالت خوبه قشنگم
& چیزیت نیس که
ا.ت : وای نه میخواد چی بشه آخه فقط حالم بد شد
تهیونگ : عشقممممم ( با داد و خوشحالی )
ا.ت : وای کوفت ترسیدم آروم چته ؟
تهیونگ : نکنه حامله ای هان ؟؟؟؟؟؟ با ذوق
ا.ت : وای نه امکان نداره حالا فردا میریم دکتر بیا شاممون رو بخوریم
تهیونگ : باشه
برش بک به صبح
ا.ت و تهیونگ رفتن دکتر که بله ا.ت خانم حامله بود و تهیونگ و ا.ت خیلی خوشحال بودن و رفتن تین خبر رو به همه دادن و همه واقعا خیلی خوشحال شدن
ویو بعد از چند ماه
ا.ت : آماده شدی ؟؟؟؟؟
ادامه دارد.........................
برای این پارت شرط نمیزارم چه ادمین مهربونی دارید نه ؟?؟؟؟؟
الان اون یکی رو هم میزارم
حمایت نکنید قهر میکنم 🥺🥺
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
تهیونگ : ا.ت عشقم حالت خوبه؟؟؟
ا.ت : آره خوبم ( ا.ت تو ذهنش )
( وای خدایا چرا حالم بد شد نکنه حامله ام وای نه خدا نکنه اگه حامله باشم تهیونگ نمیزاره تا نه ماه برم مطب وای نه فقط حالم بد شده آره من بعضی موقع ها اینجوری میشم )
از wc اومد بیرون که همه نگران شدن
@ خوبی دخترم
☆ حالت خوبه قشنگم
& چیزیت نیس که
ا.ت : وای نه میخواد چی بشه آخه فقط حالم بد شد
تهیونگ : عشقممممم ( با داد و خوشحالی )
ا.ت : وای کوفت ترسیدم آروم چته ؟
تهیونگ : نکنه حامله ای هان ؟؟؟؟؟؟ با ذوق
ا.ت : وای نه امکان نداره حالا فردا میریم دکتر بیا شاممون رو بخوریم
تهیونگ : باشه
برش بک به صبح
ا.ت و تهیونگ رفتن دکتر که بله ا.ت خانم حامله بود و تهیونگ و ا.ت خیلی خوشحال بودن و رفتن تین خبر رو به همه دادن و همه واقعا خیلی خوشحال شدن
ویو بعد از چند ماه
ا.ت : آماده شدی ؟؟؟؟؟
ادامه دارد.........................
برای این پارت شرط نمیزارم چه ادمین مهربونی دارید نه ؟?؟؟؟؟
الان اون یکی رو هم میزارم
حمایت نکنید قهر میکنم 🥺🥺
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
۴.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.