فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part³¹
روی تخت نشسته بود و به شماره لیام خیره شده بود
شماره لیام گرفت
بعد از چند بوق قطع شد
" دِ لعنتی جواب بده "a.t
موبایل گوشه ای از تخت پرت کرد و روی تخت دراز کشید
" کجای لیام؟! "a.t
صدای تق تق در بلند شد و بعدش در اتاق باز شد
چانسونگ:" وقت داری؟ "
" اره بیا تو "a.t
وارد اتاق شد و در پشت سرش بست
چانسونگ:" چند دقیقه دیگه یه زن با لباس میاد ، میتونی هر چی که دلت خواست انتخاب کنی "
" واقعا نیازی نیست خودم لباس دارم بعلاوه برام کلی لباس خریدی یکی از اونا رو میپوشیدم "a.t
چانسونگ:" دیگه کاری که شده مهم نیست ، امشب هم میخوام به همه معرفتیت کنم آماده باش که قرار امشب خیلی تو چشم باشی "
لبخند ملایمی زد
" باش "a.t
روی پیشونی دختر بوسهی زد
چانسونگ:" خیلی دوست دارم دختر کوچولو "
" ۲۷ سالمه کوچیک نیستم "a.t
چانسونگ:" برای من کوچیکی "
_شب_
گوشهی از مجلس ایستاده بود ، لیوان الکی در دست داشت و به جمعیت نگاه میکرد
چانسونگ وارد مجلس شد
همگی رفتن تولد تبریک بگن
لیوان الکل روی میز کنارش گذاشت و به سمت جمعیتی که دور چانسونگ را گرفته بود حرکت کرد
هنوز نزدیک نشد بود که با مردی برخورد کرد
به سمت مرد چرخید که با جئون روبهرو شد
سرجاش خشکش زد و بهش خیره شده بود
" ا.ت؟ تو...تو اینجا چیکار میکنی؟ "jk
" من؟... "a.t
صدای چانسونگ در محیط پخش شد
همه به سمتش برگشتن
چانسونگ:" خیلی از همه تون ممنونم که اینجا تشریف آورد و خوشحالم کردید ولی چیزی که از همه خوشحال ترم کرد وجود کسی در این مجلسه ، اون کسی نیست جز دخترم ... "
با بردن کلمه 'دخترم' تعجب بزرگی در چهرهی همه دیده شد
چانسونگ:" دخترم چانگ ا.ت وکیل پایه یک کره "
به سمت دختر اشاره کرد که نور سمتش چرخید و روی اون متمرکز شد
همه با دیدنش شروع به دست زدن کردن
" تو دختر چانسونگ حرومزاده ای؟ "jk
به سمت جئون چرخید
" من ... "a.t
" هع فکر نمیکردم دختر اون حرومزاده در بیایی "jk
" ولی .. جونگکوک ... "a.t
جئون از دور و دور تر شد
یک قدم به جلو برداشت تا نزدیکش بشه ولی دورش پر از آدم شد
جمعیت دورش به قدری زیاد شد که دیگر دیدی به جئون نداشت
part³¹
روی تخت نشسته بود و به شماره لیام خیره شده بود
شماره لیام گرفت
بعد از چند بوق قطع شد
" دِ لعنتی جواب بده "a.t
موبایل گوشه ای از تخت پرت کرد و روی تخت دراز کشید
" کجای لیام؟! "a.t
صدای تق تق در بلند شد و بعدش در اتاق باز شد
چانسونگ:" وقت داری؟ "
" اره بیا تو "a.t
وارد اتاق شد و در پشت سرش بست
چانسونگ:" چند دقیقه دیگه یه زن با لباس میاد ، میتونی هر چی که دلت خواست انتخاب کنی "
" واقعا نیازی نیست خودم لباس دارم بعلاوه برام کلی لباس خریدی یکی از اونا رو میپوشیدم "a.t
چانسونگ:" دیگه کاری که شده مهم نیست ، امشب هم میخوام به همه معرفتیت کنم آماده باش که قرار امشب خیلی تو چشم باشی "
لبخند ملایمی زد
" باش "a.t
روی پیشونی دختر بوسهی زد
چانسونگ:" خیلی دوست دارم دختر کوچولو "
" ۲۷ سالمه کوچیک نیستم "a.t
چانسونگ:" برای من کوچیکی "
_شب_
گوشهی از مجلس ایستاده بود ، لیوان الکی در دست داشت و به جمعیت نگاه میکرد
چانسونگ وارد مجلس شد
همگی رفتن تولد تبریک بگن
لیوان الکل روی میز کنارش گذاشت و به سمت جمعیتی که دور چانسونگ را گرفته بود حرکت کرد
هنوز نزدیک نشد بود که با مردی برخورد کرد
به سمت مرد چرخید که با جئون روبهرو شد
سرجاش خشکش زد و بهش خیره شده بود
" ا.ت؟ تو...تو اینجا چیکار میکنی؟ "jk
" من؟... "a.t
صدای چانسونگ در محیط پخش شد
همه به سمتش برگشتن
چانسونگ:" خیلی از همه تون ممنونم که اینجا تشریف آورد و خوشحالم کردید ولی چیزی که از همه خوشحال ترم کرد وجود کسی در این مجلسه ، اون کسی نیست جز دخترم ... "
با بردن کلمه 'دخترم' تعجب بزرگی در چهرهی همه دیده شد
چانسونگ:" دخترم چانگ ا.ت وکیل پایه یک کره "
به سمت دختر اشاره کرد که نور سمتش چرخید و روی اون متمرکز شد
همه با دیدنش شروع به دست زدن کردن
" تو دختر چانسونگ حرومزاده ای؟ "jk
به سمت جئون چرخید
" من ... "a.t
" هع فکر نمیکردم دختر اون حرومزاده در بیایی "jk
" ولی .. جونگکوک ... "a.t
جئون از دور و دور تر شد
یک قدم به جلو برداشت تا نزدیکش بشه ولی دورش پر از آدم شد
جمعیت دورش به قدری زیاد شد که دیگر دیدی به جئون نداشت
۶.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.