Part 5
Part 5
اومد سمتم که من عقب رفتم نزدیکتر شد با یه صدای فاکی. و خشدار گفت دختر جون این حرفا و این داد زنا میدونی عواقب بدی هم داره اوممم منکه فکر میکنم هنوز نمیدونی با کی در افتادی
اومدم صحبت کنم که گفت هیشششش دستش رو به صورت تهدید رو به روم آورد و گفت یک کلمه حرف بزنی جوری پارت میکنم که نتونی خودت رو جمع کنی !!!
+ ایشششش اوکی راستی مگه تو کی من هستی که به من دستور میدی نمیخوام اصلا
_ اوکی خانم کوچولو ی ما انگار نمیخوان بفهمن
دستم گرفت با خودش گرفت و کشید اینقدر محکم گرفته بود دستامو که داشت میشکست و همه ازش میترسیدن ،میترسیدن که بهمون نزدیک بشن
آخه چرا همه وایسادن نگاه میکنن چه راحت این مرد منو با خودش می برد
همینطور که فکر میکردم منو با خودش برد توی یکی از اتاقهای بار که از سرو وضعش معلوم بود مال آدمای خیلی پولدار بود ....
منو چسبوند به دیوار و داشت نگام میکرد و گفت فکر کنم منو یادت نمیاد گفتم تو کدوم خری هستی (اهم اهم فیک هست .😂😂😂)
گفت اون زبونت رو خفش کن یا خودم اونو با چاقو میبرمش دیگه هیچی نگفتم
گفت جئون کوک بزرگترین مافیایی کره
اره الان یادم افتاد اون بزرگترین و خشن و بی رحم ترین آدمی بود که همه دیده بودن و خیلی کسا دربارشون صحبت میکردن
ذهن ات=خدایا این چه غلطی بود که کردم این منو میکشه یعنی دختریه لعنتی نمیدونستی جلوی اون زبونت رو بگیری اخههه
پایان ذهن ات
_ ههه یه پوز خندی زد و گفت دیدم که ترسیدی نه اونجا که خوب زبون میریختی هاا اوکی
باید آدم شی که با کسی که هنوز نمیشناسیش یا هنوز نفهمیدی کیه درست صحبت کنی خانم کوچولو منو انداخت روی تخت
یه لحظه به این فکر کردم گفتم منکه باکره ام اگه اون بخواد باهم کاری کنه چی دیگه بدبخت تر میشم شروع کردم به التماس کردن تو رو خدا من غلط کردم قول میدم که از اینجا برم و دیگه پیدام نشه که بخوای ببینیم بزار برم من دوست ندارم دخترونگیممم ازم گرفته بشه لطفا اومد سمتم که لباسمو پاره کنه دید یکی در میانه اولش جواب نداد منم بی صدا اشک میریختم که دوباره در زد گفت= ارباب منو ببخشید اما یه کار خیلی مهم پیش اومده اون خانومی که گفته بودید رو پیداش کردیم لطفا به ما بگید باید باهاشون چیکار کنیم ...
اومد سمتم که من عقب رفتم نزدیکتر شد با یه صدای فاکی. و خشدار گفت دختر جون این حرفا و این داد زنا میدونی عواقب بدی هم داره اوممم منکه فکر میکنم هنوز نمیدونی با کی در افتادی
اومدم صحبت کنم که گفت هیشششش دستش رو به صورت تهدید رو به روم آورد و گفت یک کلمه حرف بزنی جوری پارت میکنم که نتونی خودت رو جمع کنی !!!
+ ایشششش اوکی راستی مگه تو کی من هستی که به من دستور میدی نمیخوام اصلا
_ اوکی خانم کوچولو ی ما انگار نمیخوان بفهمن
دستم گرفت با خودش گرفت و کشید اینقدر محکم گرفته بود دستامو که داشت میشکست و همه ازش میترسیدن ،میترسیدن که بهمون نزدیک بشن
آخه چرا همه وایسادن نگاه میکنن چه راحت این مرد منو با خودش می برد
همینطور که فکر میکردم منو با خودش برد توی یکی از اتاقهای بار که از سرو وضعش معلوم بود مال آدمای خیلی پولدار بود ....
منو چسبوند به دیوار و داشت نگام میکرد و گفت فکر کنم منو یادت نمیاد گفتم تو کدوم خری هستی (اهم اهم فیک هست .😂😂😂)
گفت اون زبونت رو خفش کن یا خودم اونو با چاقو میبرمش دیگه هیچی نگفتم
گفت جئون کوک بزرگترین مافیایی کره
اره الان یادم افتاد اون بزرگترین و خشن و بی رحم ترین آدمی بود که همه دیده بودن و خیلی کسا دربارشون صحبت میکردن
ذهن ات=خدایا این چه غلطی بود که کردم این منو میکشه یعنی دختریه لعنتی نمیدونستی جلوی اون زبونت رو بگیری اخههه
پایان ذهن ات
_ ههه یه پوز خندی زد و گفت دیدم که ترسیدی نه اونجا که خوب زبون میریختی هاا اوکی
باید آدم شی که با کسی که هنوز نمیشناسیش یا هنوز نفهمیدی کیه درست صحبت کنی خانم کوچولو منو انداخت روی تخت
یه لحظه به این فکر کردم گفتم منکه باکره ام اگه اون بخواد باهم کاری کنه چی دیگه بدبخت تر میشم شروع کردم به التماس کردن تو رو خدا من غلط کردم قول میدم که از اینجا برم و دیگه پیدام نشه که بخوای ببینیم بزار برم من دوست ندارم دخترونگیممم ازم گرفته بشه لطفا اومد سمتم که لباسمو پاره کنه دید یکی در میانه اولش جواب نداد منم بی صدا اشک میریختم که دوباره در زد گفت= ارباب منو ببخشید اما یه کار خیلی مهم پیش اومده اون خانومی که گفته بودید رو پیداش کردیم لطفا به ما بگید باید باهاشون چیکار کنیم ...
۱۷.۵k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.