ناجی پارت ٣١
#ناجی #پارت_٣١
وقتی چشمامو باز کردم نمیدونستم کجام یکم ک دقت کردم بیمارستان بودم محمد و نگار و امیر علی هم بودن اما خبری از احسان نبود نگار ک فهمید ب هوش اومدم اومد جلو
-دورت بگردم ب هوش اومدی
امیر علی سراسیمه زد بیرون و با احسان اومد تو نمیدونستم باید چ حالی باشم خوشحال یا ناراحت ب نگار گفتم
+بریم خونه
-بزار سرمت تموم بشه چشم
دکتر وارد اتاق شد و گفت
×چرا اینجا انقدر شلوغه برین بیرون فقط ی نفر باشه همه ک داشتن از اتاق میرفتن احسان موند و نگار دکتر گفت
×گفتم ک فقط ی نفر
نگار نگاهی ب احسان کرد و خودش رفت بیرون دکتر گفت
×قلبت قبلا مشکل داشته؟!
+ن
×حالا طبق ازمایشات نشون داده ک ی خورده مشکل داره اصلا استرس برات خوب نیس اگ بازم استرس داشته باشی وضعیتت بد تر از این میشه سرمت دیگ اخرشه میگم پرستار بیاد
تشکری کردم و خارج شد
احسان گفت
^خوبی
+ممنونم
^ممنونم ؟!چقدر رسمی
+توقع نداری ک باهات خودمونی حرف بزنم
^امروز ک درست یکسال میگذره از جداییمون فکر نمیکنی قسمت مارو دوباره
+هییییس من برای تو و تو برای من مثل غریبه هاهستیم دیگ تموم شد
پرستار وارد اتاق شد و سرممو دراورد
احسان کفش هامو جفت کرد و من از تخت اومدم پایین اصلا نگاش نمیکردم
سوار ماشین شدیم امیر علی جلو نشست و احسان رانندگی کرد منو نگار و محمد هم عقب نشستیم احسان اهنگو پلی کرد از تو اینه نگام میکرد و حرفی نمیزدیم
جونـم به لب رسید تا عـاشقم شدی!♩
تا بیقـرارو مجنونو شیدا مثل خـودم شدی…♬
حـالا که وقتشـه پـاتو عقب نکش…♬
تصویـر عشقو خـاموش و تنهـا رو پوست شب نکش!♩
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم!
قـایق گـم شدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم…
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد!
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد
وابستـه تر شدم اون خستـه تـر شدو!♩
با خنده میگفت ای بـابـا ول کن حرفـای بیخـودو!
بغض منـو ندید اشک منـو ندید…
تا زندگیمون اومـد شـروع شـه اون به تهش رسید…
زیبـای چشـم سفید!
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم…
قایق گـم شـدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم!♩
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد!♩
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد…♬
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم…♬
قـایق گـم شدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم!♩
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد…♬
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد!♩
ماشین جلوی در ایستاد پیاده شدم و رفتم بالا ساعت ۶صبح شده بود
رفتم توی تختم خوابیدم
پ.ن
دوستان وااااقعا شرمنده من پنجشنبه نت نداشتم و یهویی شد جمعه هم خونه نبودم مرسی از طاقتتون و مرسی از اون دوستان کم طاقتی ک انفالوکردن واقعا ی سریا نشون دادن ک همراه واقعی هستن یا ن
وقتی چشمامو باز کردم نمیدونستم کجام یکم ک دقت کردم بیمارستان بودم محمد و نگار و امیر علی هم بودن اما خبری از احسان نبود نگار ک فهمید ب هوش اومدم اومد جلو
-دورت بگردم ب هوش اومدی
امیر علی سراسیمه زد بیرون و با احسان اومد تو نمیدونستم باید چ حالی باشم خوشحال یا ناراحت ب نگار گفتم
+بریم خونه
-بزار سرمت تموم بشه چشم
دکتر وارد اتاق شد و گفت
×چرا اینجا انقدر شلوغه برین بیرون فقط ی نفر باشه همه ک داشتن از اتاق میرفتن احسان موند و نگار دکتر گفت
×گفتم ک فقط ی نفر
نگار نگاهی ب احسان کرد و خودش رفت بیرون دکتر گفت
×قلبت قبلا مشکل داشته؟!
+ن
×حالا طبق ازمایشات نشون داده ک ی خورده مشکل داره اصلا استرس برات خوب نیس اگ بازم استرس داشته باشی وضعیتت بد تر از این میشه سرمت دیگ اخرشه میگم پرستار بیاد
تشکری کردم و خارج شد
احسان گفت
^خوبی
+ممنونم
^ممنونم ؟!چقدر رسمی
+توقع نداری ک باهات خودمونی حرف بزنم
^امروز ک درست یکسال میگذره از جداییمون فکر نمیکنی قسمت مارو دوباره
+هییییس من برای تو و تو برای من مثل غریبه هاهستیم دیگ تموم شد
پرستار وارد اتاق شد و سرممو دراورد
احسان کفش هامو جفت کرد و من از تخت اومدم پایین اصلا نگاش نمیکردم
سوار ماشین شدیم امیر علی جلو نشست و احسان رانندگی کرد منو نگار و محمد هم عقب نشستیم احسان اهنگو پلی کرد از تو اینه نگام میکرد و حرفی نمیزدیم
جونـم به لب رسید تا عـاشقم شدی!♩
تا بیقـرارو مجنونو شیدا مثل خـودم شدی…♬
حـالا که وقتشـه پـاتو عقب نکش…♬
تصویـر عشقو خـاموش و تنهـا رو پوست شب نکش!♩
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم!
قـایق گـم شدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم…
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد!
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد
وابستـه تر شدم اون خستـه تـر شدو!♩
با خنده میگفت ای بـابـا ول کن حرفـای بیخـودو!
بغض منـو ندید اشک منـو ندید…
تا زندگیمون اومـد شـروع شـه اون به تهش رسید…
زیبـای چشـم سفید!
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم…
قایق گـم شـدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم!♩
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد!♩
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد…♬
بیقـراری نکن دلـم گریـه زاری نکن دلـم…♬
قـایق گـم شدم ببین تا کمـر غـرق تو گلـم!♩
استخونـم شکستـه شد در زدم هرجـا بستـه شد…♬
وقتی افسـرده تر شدم عشقمم دیگـه خستـه شد!♩
ماشین جلوی در ایستاد پیاده شدم و رفتم بالا ساعت ۶صبح شده بود
رفتم توی تختم خوابیدم
پ.ن
دوستان وااااقعا شرمنده من پنجشنبه نت نداشتم و یهویی شد جمعه هم خونه نبودم مرسی از طاقتتون و مرسی از اون دوستان کم طاقتی ک انفالوکردن واقعا ی سریا نشون دادن ک همراه واقعی هستن یا ن
۷۸.۶k
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.