اربابخشنپارت پارت اخر
#ارباب_خشن[پارت⁴⁵] پارت اخر🖤🫂
در اتاق رو زدم و وارد شدم_نگاهی به چهره جیهو انداختم که حتی جرعت نداشت نگان کنه.
مین سو: اتفاقی افتاده؟
مدیر: پسرتون یه بچه رو کتک زده.
جیهو: من فقط به اون درسی دادم که دیگه دختری رو کتک نزنه.
اخلاقش دقیقا مثل جینه...به عنوان مادر باید برای این کار سرزنشش میکردم..ما توان اینو ندارم که با جیهو بحث کنم چون اون دقیقا مثل پدرش کله شقه..
مین: من معذرت میخوام..باهاش صحبت میکنم.
مدیر: ممنون
دست جیهو رو گرفتم..هر دو به سمت ماشین رفتیم.
مین: جرا اینکارو کردی؟
جیهو: میخواست سانی رو کتک بزنه
جیهو: اومااا من کار اشتباهی کردم؟
لبخندی زدم و دستمو روی گونه های نرمش کشیدم
مین: نه عزیزم تو کار درستی رو انجام دادی.
امیدوارم سونگ مین از خواب بیدار نشده باشه..
□■□
دسته گل رو توی دستم گرفتم و نفس عمیقی کشیدم_لباسمو مرتب کردم
نیا: واقعا زیبا شدی مین سو
مین: ممنونم
نیا: استرس داری؟
مین: اوهوم.
نیا: نگران نباش جین ترتیب همه کارارو داده_جای نگرانی نیست
مین: ممنون نیا
در سالن باز شد که نور چراغا باعث شد مردمک چشمم کوچیک بشه'
موسیقی پخش شد و من اروم شروع به راه رفتن کردم...مسیری که با گلای رز سفید تزئین شده بود"
جین عین یه شاهزاده با یه کت و شلوار خیلی شیک انتهای مسیر وایساده بود و داشت بهم لبخند میزد
درست کنارش قرار گرفتم و به چشماش خیره شدم^^
جین: خیلی خوشگل شدی.
مین: توم همین طور.
این لحظه ای بود که برام ارزش داشت..تو چشماش خیره شدم.
حلقه رو تو دستم کرد و اروم سرشو جلو اورد و لباشو روی لبام گذاشت..طولی نکشید که همه شروع به دست زدن کردن_
در ماشین رو برام باز کرد و کمکم کرد که سوارشم...
مین: کجا میخوایم بریم.
جین: یه چند روزی میریم مسافرت.
مین: واووو..
جین: تو دیگه الان برای خودمنییی...نمیزارم که کسی تورو از من بگیره.
مین: من همیشه پیشتم جین.
□■□
در رو باز کردیم و رفتیم تو که با جین مواجه شدم...سونگ مین تو بقل جین بود و داشت بازی میکرد.
مین:سلام_
جیهو سریع پرید تو بغل جین.
جین: پسر کوچولویه من چه طورههه..
جیهو: بابا امروز یه نفرو زدمممم.
جین: کار بدی کردی ولی افرین.
منم رفتم و سونگ مین رو از بغل جین گرفتم و بغلش کردم..با اون چشای کیوتش بهم خیره شد و شروع به سکسکه کردن کرد...
مین: بابا با خوش گذشت؟.
در اتاق رو زدم و وارد شدم_نگاهی به چهره جیهو انداختم که حتی جرعت نداشت نگان کنه.
مین سو: اتفاقی افتاده؟
مدیر: پسرتون یه بچه رو کتک زده.
جیهو: من فقط به اون درسی دادم که دیگه دختری رو کتک نزنه.
اخلاقش دقیقا مثل جینه...به عنوان مادر باید برای این کار سرزنشش میکردم..ما توان اینو ندارم که با جیهو بحث کنم چون اون دقیقا مثل پدرش کله شقه..
مین: من معذرت میخوام..باهاش صحبت میکنم.
مدیر: ممنون
دست جیهو رو گرفتم..هر دو به سمت ماشین رفتیم.
مین: جرا اینکارو کردی؟
جیهو: میخواست سانی رو کتک بزنه
جیهو: اومااا من کار اشتباهی کردم؟
لبخندی زدم و دستمو روی گونه های نرمش کشیدم
مین: نه عزیزم تو کار درستی رو انجام دادی.
امیدوارم سونگ مین از خواب بیدار نشده باشه..
□■□
دسته گل رو توی دستم گرفتم و نفس عمیقی کشیدم_لباسمو مرتب کردم
نیا: واقعا زیبا شدی مین سو
مین: ممنونم
نیا: استرس داری؟
مین: اوهوم.
نیا: نگران نباش جین ترتیب همه کارارو داده_جای نگرانی نیست
مین: ممنون نیا
در سالن باز شد که نور چراغا باعث شد مردمک چشمم کوچیک بشه'
موسیقی پخش شد و من اروم شروع به راه رفتن کردم...مسیری که با گلای رز سفید تزئین شده بود"
جین عین یه شاهزاده با یه کت و شلوار خیلی شیک انتهای مسیر وایساده بود و داشت بهم لبخند میزد
درست کنارش قرار گرفتم و به چشماش خیره شدم^^
جین: خیلی خوشگل شدی.
مین: توم همین طور.
این لحظه ای بود که برام ارزش داشت..تو چشماش خیره شدم.
حلقه رو تو دستم کرد و اروم سرشو جلو اورد و لباشو روی لبام گذاشت..طولی نکشید که همه شروع به دست زدن کردن_
در ماشین رو برام باز کرد و کمکم کرد که سوارشم...
مین: کجا میخوایم بریم.
جین: یه چند روزی میریم مسافرت.
مین: واووو..
جین: تو دیگه الان برای خودمنییی...نمیزارم که کسی تورو از من بگیره.
مین: من همیشه پیشتم جین.
□■□
در رو باز کردیم و رفتیم تو که با جین مواجه شدم...سونگ مین تو بقل جین بود و داشت بازی میکرد.
مین:سلام_
جیهو سریع پرید تو بغل جین.
جین: پسر کوچولویه من چه طورههه..
جیهو: بابا امروز یه نفرو زدمممم.
جین: کار بدی کردی ولی افرین.
منم رفتم و سونگ مین رو از بغل جین گرفتم و بغلش کردم..با اون چشای کیوتش بهم خیره شد و شروع به سکسکه کردن کرد...
مین: بابا با خوش گذشت؟.
- ۵.۹k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط