داشتم به این فکر میکردم که دوست دارم بزرگ بشم رئیس جمهور بشم

‌ ‌ ‌‌‌ داشتم به این فکر میکردم که دوست دارم بزرگ بشم رئیس جمهور بشم
بعد از خودم پرسیدم اگه رئیس جمهور بشم چیکارا میتونم انجام بدم
با خودم میگفتم خوب من حتما به جوونا کمک میکردم تا خونه دار بشن و کار پیدا کنن یا به معتادا کمک میکنم ترک کنن و حتما به فکر رپوش مدرسه دختران هم باید باشم چونکه هم خیلی زشته و چونکه رنگش تیرست توی گرما اذیت میشن
یا اینکه از پیش دبستان دخترا و پسرا رو کنار هم میذاشتم تا کنار هم بودن رو یاد بگیرن
داشتم فکر میکردم تو هر باغچه ای گل میکارم
به کمک طبیعت میرم و از اون همه اشغال نجاتش میدم
داشتم به اینا فکر میکردم.
،به همه ی چیزای قشنگی که لبخند رو به آدما هدیه کنه
یه دفعه به خودم اومدم و دیدم برای انجام دادن این کارا یه مشکل بزرگ دارم،
یه مشکل خیلی بزرگ
مشکلم اونقدر بزرگ بود که یه لحظه به فکر خودم خندیدم
یه خنده به گندگی مشکلم
میخوایی بدونی مشکلم چی بود؟
دیدم ای وای من که دخترم!