نگاهم میکنی p6
نگاهم میکنی p6
هر کسی که به خونه رفت اعصابش خورد بود
(خونه ا.ت )
(ا.ت ویو )
تو آشپزخونه داشتم قرص میخوردم که کوک اومد
÷وقتی من نبودم اون حروم زاده چی گفت
+هیچی همش آنا حرف میزد
÷ا.ت کصشعر نگو بگو چی گفته
+میگم هیچی نگفت اه
لیوانو طوری کوبیدم به اوپن که شکست
+عوضی
÷ببخشید نمیخواستم عصبیت کنم
+مهم نیست
شیشه ها جمع کردم و رفتم خوابیدم
البته بزور چون تا صبح خوابم نمیبرد
چرا آخه من چرا من
صبح بزور بیدار شدم و لباس پوشیدم رفتم شرکت حتی نای صبحونه خوردن نداشتم
توی شرکت هیچکس آرامش نداشت
جیمین که کارد میزدی خونش در نمیومد
همینجوری پشت میزد نشسته بودم طرح میزدم
هیچکس ازش خبر نداشت جز خودم
حتی توی کشوی قفل شده بود و کلیدشم هرجایی نمیذاشتم
که یهو خانم منشی هوانگ اومد داخل
:خانم جئون خانم کیم اومدن
+الان ... چرا خبر نداد بگو بیان داخل
سریع وسایلم رو جمع کردم و داخل کشو گذاشتم و قفل کردم
#سلام خانم جئون خوبی
+سلام عزیزم بفرما بشین
#خانم جئون راستش یه اتفاق عجیب و بد افتاده
مادر من رو این عروسی خیلی حساسه و گفته من باید هر روز روی کار نظارت داشته باشم
پیشنهاد من این بود که من یه ویلای بزرگ خارج شهر توی یه منطقه ی ساحلی دارم گفتم اگر میشه شما با تیمتون بیاید و اونجا کار کنید هرچیزی ام که لازم باشه فراهم میکنم فقط خلاص شم از دستش
+باشه اوکیه پس من تیم رو آماده میکنم و یسری وسایل هست اگر میشه یه دوتا اتاق اختصاصی برای پرو و دوخت داشته باشیم
#کل ویلا براش شما
+ممنون مرسی
پس من میرم هر وسیله ای لازم داشتید تهیه کنید من هزینش رو پرداخت میکنم
و یه چیز دیگه قراره چندین ماه باهم یجا کار کنیم پس بیاید از الان راحت باشیم و من رو آنا صدا کن
+حله آنا منم که میدونی ا.ت ام
خندید و رفت
حالا من موندم و یه مشکل بزرگگگگگ
بنظرتون مشکل بزرگ چیه ؟
حمایت فراموش نشه یوروبون 🍥🖤
هر کسی که به خونه رفت اعصابش خورد بود
(خونه ا.ت )
(ا.ت ویو )
تو آشپزخونه داشتم قرص میخوردم که کوک اومد
÷وقتی من نبودم اون حروم زاده چی گفت
+هیچی همش آنا حرف میزد
÷ا.ت کصشعر نگو بگو چی گفته
+میگم هیچی نگفت اه
لیوانو طوری کوبیدم به اوپن که شکست
+عوضی
÷ببخشید نمیخواستم عصبیت کنم
+مهم نیست
شیشه ها جمع کردم و رفتم خوابیدم
البته بزور چون تا صبح خوابم نمیبرد
چرا آخه من چرا من
صبح بزور بیدار شدم و لباس پوشیدم رفتم شرکت حتی نای صبحونه خوردن نداشتم
توی شرکت هیچکس آرامش نداشت
جیمین که کارد میزدی خونش در نمیومد
همینجوری پشت میزد نشسته بودم طرح میزدم
هیچکس ازش خبر نداشت جز خودم
حتی توی کشوی قفل شده بود و کلیدشم هرجایی نمیذاشتم
که یهو خانم منشی هوانگ اومد داخل
:خانم جئون خانم کیم اومدن
+الان ... چرا خبر نداد بگو بیان داخل
سریع وسایلم رو جمع کردم و داخل کشو گذاشتم و قفل کردم
#سلام خانم جئون خوبی
+سلام عزیزم بفرما بشین
#خانم جئون راستش یه اتفاق عجیب و بد افتاده
مادر من رو این عروسی خیلی حساسه و گفته من باید هر روز روی کار نظارت داشته باشم
پیشنهاد من این بود که من یه ویلای بزرگ خارج شهر توی یه منطقه ی ساحلی دارم گفتم اگر میشه شما با تیمتون بیاید و اونجا کار کنید هرچیزی ام که لازم باشه فراهم میکنم فقط خلاص شم از دستش
+باشه اوکیه پس من تیم رو آماده میکنم و یسری وسایل هست اگر میشه یه دوتا اتاق اختصاصی برای پرو و دوخت داشته باشیم
#کل ویلا براش شما
+ممنون مرسی
پس من میرم هر وسیله ای لازم داشتید تهیه کنید من هزینش رو پرداخت میکنم
و یه چیز دیگه قراره چندین ماه باهم یجا کار کنیم پس بیاید از الان راحت باشیم و من رو آنا صدا کن
+حله آنا منم که میدونی ا.ت ام
خندید و رفت
حالا من موندم و یه مشکل بزرگگگگگ
بنظرتون مشکل بزرگ چیه ؟
حمایت فراموش نشه یوروبون 🍥🖤
۴.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.