⛓️بد بوی 🔮 پارت 57
⛓️بد بوی 🔮 پارت 57
دکتر :میخواید صدای قلبشو بشنوید (خانم دکترا میدونم توی یه هفتگی قلب بچه تشکیل نمیشه اما حالا شما فکر کنید شده به بزرگواری خودتون ببخشید)
ا ت:بله
یکم بعد صدای قلبش گذاشت
جیمین :میتونم اینو ظبط کنم
دکتر :بله
جیمین داشت با گوشیش صدای قلبشو ظبط میکرد که دکتر عکس سونوگرافی رو بهم داد
دکتر :من بیرون منتظرم لباستون رو بپوشید بیاید
سرمو تکون دادم
جیمین کمک کرد بشینم و شکمم رو پاک کردم
جیمین :واقعا اندازه یه موچیه
رفتیم پیش دکتر
دکتر:بله بچتون کاملا سالم هست این چنتا دارو تقویتی برای مادر هست لطفا شبی یدونه بخورید
برگه نسخه رو بهم داد
ا ت:بله
دکتر :لطفا یه ماه دیگه بیاید تا چک کنم
ا ت:بله چشم
میخواستم برم که
جیمین :چیزه..... کی جنسیتش معلوم میشه
دکتر:پنج ماهگی البته برای بعضی ها تا هفت ماهگی طول میکشه
جیمین سرشو تکون داد
جیمین :ممنون
داشتیم میرفتیم توی ماشی جیمین همش سرش توی گوشی بود سوار ماشین شدیم کمربندمو بستم نگاه جیمین کردم هنوز سرش توی گوشی بود این کارش کفریم میکرد
ا ت:چکار می کنی
جیمین :ها
سرشو اورد بالا نگام کرد
ا ت:میگم چکار میکنی همش سرت توی گوشیه
جیمین :میخوام صدای قلب موچی کوچولومو بزارم برای الارم
ا ت:هوم...... دیدی چقدر کوچیک بود کوچولوی مامان وای خدا
رفتیم خونه
روزها همینطوری میگذشت تا اینکه پنج ماه شد مدرسه هم تموم شده بود
(ها بچه ها ا ت 17 سالشه و لیا و الا وبقیه 18 ا ت هم بخاطر لیا و الا یه سال زودتر میره مدرسه یعنی وقتی شیش سالش بود اوکی)
آقای پارک و بابام خودشونو بازنشسته کردن و الان جیمین و این یوپ دارن باند رو میچرخونن تهونگ و الا ازدواج کردن لیا و کوکم که بعضی موقع باهم دعوا و میکنن بعضی موقع هم اشتی هست من و جیمینم یه جشن کوچک گرفتیم این یوپ و لیرا ازدواج کردن و لیرا حاملست این یوپم چه زود وارد عمل شد انگار میخواد رکورد جیمینو بشکنه
(مردم برای چه چیزایی رکورد میزارن استغفرالله 🙄)
ببخشید دیشب نتم تموم شد 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
دکتر :میخواید صدای قلبشو بشنوید (خانم دکترا میدونم توی یه هفتگی قلب بچه تشکیل نمیشه اما حالا شما فکر کنید شده به بزرگواری خودتون ببخشید)
ا ت:بله
یکم بعد صدای قلبش گذاشت
جیمین :میتونم اینو ظبط کنم
دکتر :بله
جیمین داشت با گوشیش صدای قلبشو ظبط میکرد که دکتر عکس سونوگرافی رو بهم داد
دکتر :من بیرون منتظرم لباستون رو بپوشید بیاید
سرمو تکون دادم
جیمین کمک کرد بشینم و شکمم رو پاک کردم
جیمین :واقعا اندازه یه موچیه
رفتیم پیش دکتر
دکتر:بله بچتون کاملا سالم هست این چنتا دارو تقویتی برای مادر هست لطفا شبی یدونه بخورید
برگه نسخه رو بهم داد
ا ت:بله
دکتر :لطفا یه ماه دیگه بیاید تا چک کنم
ا ت:بله چشم
میخواستم برم که
جیمین :چیزه..... کی جنسیتش معلوم میشه
دکتر:پنج ماهگی البته برای بعضی ها تا هفت ماهگی طول میکشه
جیمین سرشو تکون داد
جیمین :ممنون
داشتیم میرفتیم توی ماشی جیمین همش سرش توی گوشی بود سوار ماشین شدیم کمربندمو بستم نگاه جیمین کردم هنوز سرش توی گوشی بود این کارش کفریم میکرد
ا ت:چکار می کنی
جیمین :ها
سرشو اورد بالا نگام کرد
ا ت:میگم چکار میکنی همش سرت توی گوشیه
جیمین :میخوام صدای قلب موچی کوچولومو بزارم برای الارم
ا ت:هوم...... دیدی چقدر کوچیک بود کوچولوی مامان وای خدا
رفتیم خونه
روزها همینطوری میگذشت تا اینکه پنج ماه شد مدرسه هم تموم شده بود
(ها بچه ها ا ت 17 سالشه و لیا و الا وبقیه 18 ا ت هم بخاطر لیا و الا یه سال زودتر میره مدرسه یعنی وقتی شیش سالش بود اوکی)
آقای پارک و بابام خودشونو بازنشسته کردن و الان جیمین و این یوپ دارن باند رو میچرخونن تهونگ و الا ازدواج کردن لیا و کوکم که بعضی موقع باهم دعوا و میکنن بعضی موقع هم اشتی هست من و جیمینم یه جشن کوچک گرفتیم این یوپ و لیرا ازدواج کردن و لیرا حاملست این یوپم چه زود وارد عمل شد انگار میخواد رکورد جیمینو بشکنه
(مردم برای چه چیزایی رکورد میزارن استغفرالله 🙄)
ببخشید دیشب نتم تموم شد 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
۴۲.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.