تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_43
ات:چ کسل کننده ، بزا اهنگ بزارم خابتون بپره
سئون:والا من ک خابم نمیاد
هانا:منم ک اصن ت ماشین نمیخابم
اهنگ گزاشتم و بعدش دیدم همه بیهوش شدنو خابن و فق گوون بیداره و دارع رانندگی میکنه
ات:هروقت خسته شدی بهم بگو من رانندگی کنم
زر میزدم اصن بلد نبودم
گوون:ت کی گواهی گرفتی من نمیدونم؟
ات:گرفتم دیه
گون:ات من از کل زندگیت خبر دارما
ات:عع خاب حالا هی بکوب ت سرم منو باش ک گفتم خسته نشی
گوون:نگران نباش خابم گرف فیلیکس رو بیدار میکنم
ات: ن اون گناه دارع تازع خابیده
گوون:من بدبخت خابم میگیره هاا
ات:حالا ک نگرفته
من عاشق مسافرت ب نظرم خیلی باحاله
ت تایمی ک داریم ب مقصد حرکت میکنیم خابم نمیبره و دوس دارم راه رو تماشا کنم
(پایان جمله های ادبی😂
داشتم از فضا لذت میبردم ک فیلیکس بلند شدو ب گوون گف اگ خسته ای من بشینم
گوون میخاس حرفی بزنه ک گفتم
ات:ن خسته نیس ت بخاب
گوون:چر از زبون من حرف میزنی؟؟؟
خلاصه ک قرار شد گوون یکم بخابه و فیلیکس رانندگی کنه
نزدیک صبح بود هوا از سیاهی در اومده بود یکم روشن شده بود
ات:برگاممم نگو اوندیم ججو؟؟من عاشق اینجاامم
فیلیکس :تاحالا اومده بودی؟
ات:ن فق ت اینیستا عکساش رو دیدم
فیلیکس:اها
دیه واقعا وصلم سر رفته بود
همه خاب بودن ک کرم درونم فعال شد
نی شیر کاکائو رو برداشتم با دستمال خشکش کردم کردم ت دماغ سئونکه جیغش بلند شد
علاوه بر خودش با جیغی ک زد هانا و گوون هم بیدار شدن و من ک فق میخندیدم
ک سئون گف خوبم خوبم
ات:هن؟!کسی ازت نپرسیداا
سئون:ع فک کردم ت ازم پرسیدی
نمد چر ولی سئون مشکوک بود
سئون :چقد مونده برسیم؟
فیلیکس :فک کنم ی رب
سئون:اها
خابم میومد کل دیشب رو نخابیدم حالابازم اینا مث گاو خابیدن ولی من اصن نخابیدم
ت ماشین داشتم چرت میزدم
رفت رو سرعت گیرو سرم خرد ب شیشه
ینی من اصن شانس نرم همیشه باید ی بلایی سر من بدبخت بیاد
نظراتتون👼🏻🐾
پارت ٫۴۴٫زیر این پست کامنت میشع
#اد_جئون
#پارت_43
ات:چ کسل کننده ، بزا اهنگ بزارم خابتون بپره
سئون:والا من ک خابم نمیاد
هانا:منم ک اصن ت ماشین نمیخابم
اهنگ گزاشتم و بعدش دیدم همه بیهوش شدنو خابن و فق گوون بیداره و دارع رانندگی میکنه
ات:هروقت خسته شدی بهم بگو من رانندگی کنم
زر میزدم اصن بلد نبودم
گوون:ت کی گواهی گرفتی من نمیدونم؟
ات:گرفتم دیه
گون:ات من از کل زندگیت خبر دارما
ات:عع خاب حالا هی بکوب ت سرم منو باش ک گفتم خسته نشی
گوون:نگران نباش خابم گرف فیلیکس رو بیدار میکنم
ات: ن اون گناه دارع تازع خابیده
گوون:من بدبخت خابم میگیره هاا
ات:حالا ک نگرفته
من عاشق مسافرت ب نظرم خیلی باحاله
ت تایمی ک داریم ب مقصد حرکت میکنیم خابم نمیبره و دوس دارم راه رو تماشا کنم
(پایان جمله های ادبی😂
داشتم از فضا لذت میبردم ک فیلیکس بلند شدو ب گوون گف اگ خسته ای من بشینم
گوون میخاس حرفی بزنه ک گفتم
ات:ن خسته نیس ت بخاب
گوون:چر از زبون من حرف میزنی؟؟؟
خلاصه ک قرار شد گوون یکم بخابه و فیلیکس رانندگی کنه
نزدیک صبح بود هوا از سیاهی در اومده بود یکم روشن شده بود
ات:برگاممم نگو اوندیم ججو؟؟من عاشق اینجاامم
فیلیکس :تاحالا اومده بودی؟
ات:ن فق ت اینیستا عکساش رو دیدم
فیلیکس:اها
دیه واقعا وصلم سر رفته بود
همه خاب بودن ک کرم درونم فعال شد
نی شیر کاکائو رو برداشتم با دستمال خشکش کردم کردم ت دماغ سئونکه جیغش بلند شد
علاوه بر خودش با جیغی ک زد هانا و گوون هم بیدار شدن و من ک فق میخندیدم
ک سئون گف خوبم خوبم
ات:هن؟!کسی ازت نپرسیداا
سئون:ع فک کردم ت ازم پرسیدی
نمد چر ولی سئون مشکوک بود
سئون :چقد مونده برسیم؟
فیلیکس :فک کنم ی رب
سئون:اها
خابم میومد کل دیشب رو نخابیدم حالابازم اینا مث گاو خابیدن ولی من اصن نخابیدم
ت ماشین داشتم چرت میزدم
رفت رو سرعت گیرو سرم خرد ب شیشه
ینی من اصن شانس نرم همیشه باید ی بلایی سر من بدبخت بیاد
نظراتتون👼🏻🐾
پارت ٫۴۴٫زیر این پست کامنت میشع
۸۸۱
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.