تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_44
بعد واد ی خونه دوبلکس شدیم ک تقریبا بزرگ بود اما خیلی خشگل
ات:خب اتاقا رو نشون بدید من دارم میمیرم
گوون:اینجا کلا شیش تا اتاق خواب دارع چهار تا بالا دوتا پایین
ات:یکی ک بالا باشه و بزرگ رو ب من بدید
گوون :اگ اتاق بزرگه رو مزخای باید بری اتاق اخری
ات:باش
داستم میرفتم ک سئون گف
سئون :ات وسایل هات رو نمیبری
ات:ن فعلا حوصله ندارم
فیکیلس:من برات میارم
میخاس بیاد ک سئون گف:خدمم میبرمم
چر اینطوری میکنه این؟ اسکل شده
بیخیال رفتم سمت اتاقی ک گوون گف
اتاقه قشنگ و بزرگ بود با ی تخت دونفره و حموم دستشویی
بیخیال رفتم رو تخت دراز کشیدمو خابیدم
بیدار شدم رفتم پایین اما کسی نبود ساعت ۲ بعد از ظهر بود
رفتم بالا ت اتاق سئون
ات:هوی هوو هه بلند شوو
ُسئون:وای ب من چیکار دارییی
ات:بلند شو گشنمههه
سئون:خب من چیکار کنم
ات:بلند شو دیععع
که یهو مث جن زده ها بلند شد
سئون:چیکار داری؟
ات:اونارو بیدار کن یچی هم درس کن بخورمم
سئون:هوفف باشه
چ حرف گوش کن شده هاا
رفتم پایین ک دونه دونه اومدن تازع اومدن پایین
هانا مستقیم سمت یخچال رفت اما وقتی دید ت یخچال چیزی نی طوری ک انگار یکی ریده ت ذوقش برگشت
ات :الان باید چی بخوریم؟
هانا:میریم بیرون برا ناهار موافقین؟
ات:ارع فق زود بریمم
فیلیکس :حرفی نرم
گوون:منم مشکل نرم
سئون:منم گشنمه
ات:پس برید حاضر شید
(اهم خلاصش و میگم)
میرن بیرون ناهار میخورن و ی سری وسایل برای شام میگیرن بر میگردن خونه
ساعت 6
هانا:نظرتونه بریم بیرون برای شام؟
ات:ارع بریمم
سئون :من انقد راه رفتم پاهام درد میکنه
فیلیکیس:منم خستم
گوون:منم حوصله ندارم
ات:ایشه بی ذوق هاا
نظراتتون👼🏻🐾
#اد_جئون
#پارت_44
بعد واد ی خونه دوبلکس شدیم ک تقریبا بزرگ بود اما خیلی خشگل
ات:خب اتاقا رو نشون بدید من دارم میمیرم
گوون:اینجا کلا شیش تا اتاق خواب دارع چهار تا بالا دوتا پایین
ات:یکی ک بالا باشه و بزرگ رو ب من بدید
گوون :اگ اتاق بزرگه رو مزخای باید بری اتاق اخری
ات:باش
داستم میرفتم ک سئون گف
سئون :ات وسایل هات رو نمیبری
ات:ن فعلا حوصله ندارم
فیکیلس:من برات میارم
میخاس بیاد ک سئون گف:خدمم میبرمم
چر اینطوری میکنه این؟ اسکل شده
بیخیال رفتم سمت اتاقی ک گوون گف
اتاقه قشنگ و بزرگ بود با ی تخت دونفره و حموم دستشویی
بیخیال رفتم رو تخت دراز کشیدمو خابیدم
بیدار شدم رفتم پایین اما کسی نبود ساعت ۲ بعد از ظهر بود
رفتم بالا ت اتاق سئون
ات:هوی هوو هه بلند شوو
ُسئون:وای ب من چیکار دارییی
ات:بلند شو گشنمههه
سئون:خب من چیکار کنم
ات:بلند شو دیععع
که یهو مث جن زده ها بلند شد
سئون:چیکار داری؟
ات:اونارو بیدار کن یچی هم درس کن بخورمم
سئون:هوفف باشه
چ حرف گوش کن شده هاا
رفتم پایین ک دونه دونه اومدن تازع اومدن پایین
هانا مستقیم سمت یخچال رفت اما وقتی دید ت یخچال چیزی نی طوری ک انگار یکی ریده ت ذوقش برگشت
ات :الان باید چی بخوریم؟
هانا:میریم بیرون برا ناهار موافقین؟
ات:ارع فق زود بریمم
فیلیکس :حرفی نرم
گوون:منم مشکل نرم
سئون:منم گشنمه
ات:پس برید حاضر شید
(اهم خلاصش و میگم)
میرن بیرون ناهار میخورن و ی سری وسایل برای شام میگیرن بر میگردن خونه
ساعت 6
هانا:نظرتونه بریم بیرون برای شام؟
ات:ارع بریمم
سئون :من انقد راه رفتم پاهام درد میکنه
فیلیکیس:منم خستم
گوون:منم حوصله ندارم
ات:ایشه بی ذوق هاا
نظراتتون👼🏻🐾
۷۵۷
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.