چند روزی میشد که حالش خوب بود
چند روزی میشد که حالش خوب بود..
سعی میکرد خوب باشه،شاد بود و پر انرژی..
ولی یه چیزی ته دلش بود که اونو میترسوند..
ترس از دست دادن..شاید از خودتون بپرسید ترس از دست دادن چه چیزی؟!
ترس از دست دادن خودش!
اینکه دوباره خودشو ببازه..
در آخر سرشو به معنای تکوندن افکار از مغزش تکون داد و از جاش بلند و شد و گفت: دیگه نمیزارم کسی منو از خودم بگیره..!
*نوشته خودم*
(ر.کاف)
سعی میکرد خوب باشه،شاد بود و پر انرژی..
ولی یه چیزی ته دلش بود که اونو میترسوند..
ترس از دست دادن..شاید از خودتون بپرسید ترس از دست دادن چه چیزی؟!
ترس از دست دادن خودش!
اینکه دوباره خودشو ببازه..
در آخر سرشو به معنای تکوندن افکار از مغزش تکون داد و از جاش بلند و شد و گفت: دیگه نمیزارم کسی منو از خودم بگیره..!
*نوشته خودم*
(ر.کاف)
- ۶.۹k
- ۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط