مست خون ( پارت ۱۴ )

مینهی: خیل خب
شرو میکنه به خوردن خیره میشم بهش
ته: وقتی داری چیزی میخوری خیلی کیوت میشی
مینهی: عععع *تعجب* مرسی¿
ته: خواهش میکنم نوش جان
غذاشو تموم میکنه
مینهی: دستمو کجا بشورم ؟
به دستشویی داخل اتاق اشاره میکنم، میره و بعد دقایقی برمیگرده
ته: میخوای فیلم ببینیم؟
مینهی: داری؟ *تعجب*
ته: اره
مینهی: شما وضعتون از مام بهتره که *آروم*
ذهن مینهی: خونه به این بزرگی، مواد غذایی فراوان، امکانات عالی ، هعی خدا زندگی خوناشاما از منم بهتره
مینهی: بذار
ته:؛میدونی ما مثل مردم عادی هستیم و زندگی عادی داریم ولی من و کوک یجورایی از بعضی خون اشام های از کنترل خارج شدن و خرکاتشون دست خودشوننیست محافظت میکنیم بخاطر همین گفتم نری داخل جنگا اونا به شدت خطرناکن
مینهی: عاو
ته: ما خون انسان میخوریم ولی نمیکشیمشون ولی اون خون اشام ها تا قطره اخر خون رو از بدن قربانیشون میخورن
مینهی: یا خدا.... البته بازم فرقی نداره در هر صورت آدم عذاب میکشه
سکوت میکنم
مینهی: فیلم چی داری؟ بذار ، حوصلم سر رفته
ته: چی دوست داری
مینهی: چمیدونم هرچی میذاری بذار
وسطای فیلم بودیم که یه دفعه ازش پرسیدم
ته: تاحالا عاشق شدی؟

~شرایط :
~ ۱۰۶۵ فالوور💄
~ ۷۰ لایک🖤
~ ۲۰۰ کامنت🩸
~ ۱۵ بازنشر 🧷
~ صبررررر🍷

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#خوناشام
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK